مولانا جلال‌الدین رومی بلخی زندگینامه پر ماجرایی دارد. او نیروی ادبی و فلسفی دارد و توانسته است حتی کسانی که به شعر علاقه ندارند را جذب کند. مولانا در افغانستان به دنیا آمد، مدتی در ایران بود و بعد به قونیه رفت، این کشورها در آن زمان یک‌پارچه بودند. او پس از ۸ قرن همچنان ارزش و اعتبار خود را حفظ کرده است. داستان‌های کلیشه‌ای زیادی درباره‌ زندگی او وجود دارد، اگر دوست دارید با کلیت شخصیت مولانا و فلسفه‌ او آشنا شوید با این مطلب همراه باشید.

جهانی بودن مولانا

محبوبیت جهانی مولانا به دلیل شخصیت منحصر‌به‌فردش است. در غرب نیز به اندازه شرق او را می‌شناسند و آوازه‌ نامش در حد بتهوون، شکسپیر و موتزارت در جهان پیچیده است. غربی‌ها مولانا را با لقب رومی می‌شناسند. ایران، ترکیه و افغانستان مدعی مالکیت معنوی این شاعر هستند، اما او به تمام دنیا تعلق دارد. تنها افتخار ما این است که اشعار او فارسی هستند و ما می‌توانیم با سخنانش ارتباط بیشتری برقرار کنیم. در بخش‌هایی از مراسم بزرگداشت مولانا اشعاری به زبان فارسی خوانده می‌شود؛‌ همچنین تابلوهایی از اشعار او به زبان فارسی را به دیوارها آویخته‌اند. برای مثال بر سر در ورودی مقبره‌ مولانا به زبان فارسی نوشته شده است:

                                      کعبه العشاق باشد این مکان                             هر که ناقص آمد اینجا شد تمام

شمس و مولانا

مولانا در ۳۷ سالگی شمس تبریزی را ملاقات کرد و تحت تأثیر تفکرات شمس قرار گرفت. زمانی که مولانا شمس را ملاقات کرد در وی دگرگونی ایجاد شد. مریدان مولانا به عشق مولانا به شمس حسادت می‌کردند و سعی در برهم زدن این رابطه داشتند. آن‌ها شمس را آزار می‌دادند. مولانا برای ماندگار کردن شمس در قونیه دختر همسر دومش، کیمیا را به عقد او درمی‌آورد. درباره‌ ازدواج این دو، روایت‌های پرماجرایی وجود دارد. کیمیا چند ماه پس از ازدواجش فوت می‌کند و شمس بی‌خبر قونیه را ترک می‌کند. این ترک ناگهانی، مولانا را بسیار افسرده می‌کند و آغاز سرایش شعرهای مولانا می‌شود.

مقبره و موزه مولانا 

تربت مولانا در جنوب شرقی شهر تاریخی قونیه قرار دارد و با مناره‌ فیروزه‌ای و مخروطی شکلش به نماد قونیه تبدیل شده است. قدمت این شهر به یک هزاره‌ قبل باز‌می‌گردد و نام قبلی آن Iconium است. موزه مولانا چندین بخش دارد که در طول زمان به آن اضافه شده‌اند. اتاق آرامگاه، محل برگزاری مراسم، نمایشگاه قرآن، اتاق تلاوت، ۱۷ اتاق کوچک برای تزکیه نفس، مطبخ و حوض تزکیه از بخش‌های مختلف این موزه هستند. معماری مقبره و موزه به سبک عثمانی و اسلامی است. زمانی که پدر مولانا فوت شد سلطان کیقباد سلجوقی باغ گل سرخ خود را به مولانا اهدا کرد تا پدرش را در آن به خاک بسپارد، پس از مرگ مولانا او را هم در این باغ در کنار پدرش دفن کردند. پسر مولانا نیز در کنار پدر و پدر بزرگش در این مقبره آرامیده‌اند.

آثار مولانا

طریقت و مسلک مولانا از طریق آثارش در ادبیات فارسی ریشه دوانده است. آثار ماندگار او شامل مثنوی معنوی (حکایات، روایات و مثال‌های آموزنده)، دیوان شمس (برای شمس تبریزی)،‌ فیه ما فیه (کلام عارفانه و سخنان بزرگان به نثر)، مکاتیب (نامه‌های مولانا به افراد مختلف)، مجالس سبعه (۷ مجلس موعظه و حرف‌های عارفانه از قرآن) می‌شوند.

عشق از دید مولانا

دکتر عبدالکریم سروش در کتاب ارباب معرفت، عشق را از دید حافظ و مولانا بررسی می‌کند. عشق در نگاه حافظ عشقی است که معشوق به عاشق توجهی ندارد و نتیجه‌ این عشق غم و اندوه و در نهایت پناه بردن به خداست. اما مولانا معشوق را به برکه‌ای در بیابان تشبیه می‌کند که تشنه‌ای، یعنی عاشق در جست‌وجوی آن است. هم فرد تشنه مشتاق برکه است و هم برکه مشتاق کسی است که جرعه‌ای آب از آن بنوشد. تشنه و برکه هم زمان هم عاشق هستند و هم معشوق یکدیگرند؛ نتیجه‌ این عشق رقص و شادی و پایکوبی و در نهایت رسیدن به عشق نهایی یعنی خداست. هر دو شاعر بر فراز قله‌ ادبیات فارسی ایستاده‌اند؛ اما نگاه متفاوتی به مفهوم عشق دارند.

رقص سماع

مولانا اولین بار پس از رفتن شمس رقص معنوی و چرخشی سماع را برای رسیدن به آرامش انجام می‌دهد. او به بازار زرگرها می‌رود و با ریتم کوبش آن‌ها شروع به چرخیدن دور خود می‌کند تا فارغ شود. بعدها این رقص با موسیقی و نوای نی همراه شد؛‌ البته سماع امروزی با سماعی که مولانا انجام می‌داد متفاوت است. در فستیوال مولانا درویش‌ها با لباس مخصوص شروع به رقص می‌کنند. در این رقص دست‌ها به صورت باز هستند، دستی برای جذب نیروهای مثبت رو به آسمان است و دست دیگر برای انتقال این نیرو به سمت زمین گرفته می‌شود. رقاص سماع خود را بین خداوند و مردم؛ زمین و آسمان واسطه قرار می‌دهد. یک پا به صورت ستون ثابت می‌ماند و پای دیگر ۳۶۰ درجه می‌چرخد. سر را کمی به سمت شانه خم می‌کنند و چشم‌ها را می‌بندند و با هر چرخش ذکر زیر لب می‌گویند. اگر به آفرینش فکر کنید، متوجه می‌شوید که همه سیارات و ذرات دنیا در حال چرخشند؛ ‌به عقیده‌ مولانا علت این چرخش عشق است.

لباس دراویش

لباس دراویش سفید و آزاد است. گشادی آستین‌ها معمولاً بین ۷۰ سانت تا یک متر می‌شود. جنس لباس رقاص سما از پارچه‌ الفی است. آن‌ها شلوار گشاد و ردای بلندی به تن می‌کنند و روی آن جلیقه‌ می‌پوشند. هنگام رقص چین‌های دامن گشاد آن‌ها باز می‌شود و صحنه‌ زیبایی خلق می‌شود.

فستیوال مولانا

۷۵۰ سال از مرگ مولانا می‌گذرد، اما همچنان یاد او در قونیه زنده است. زمانی که مولانا به دیدار حق شتافت، مردم قونیه ۴۰ روز ماتم‌زده بودند. برای بزرگداشتش مراسمی بین ۷ الی ۱۰ روز از ۱۹ تا ۲۷ آذر ماه برگزار می‌شود. پیروان شب آخر پیوستن او با خدا را شب عروس (شب عُرس) می‌گویند و در آن شب رقص می‌کنند. دوست‌ داران مولانا در این فستیوال از سراسر دنیا در قونیه دور هم جمع می‌شوند. به تعبیری از دید مولانا، خدا توده‌ عظیمی انرژی است و انسان با مرگ به این توده انرژی می‌پیوندد. دراویش بیم از مرگ ندارند و مرگ را مساوی وصل می‌دانند. دقت کنید که این فستیوال مراسمی مذهبی و معنوی است و خانم‌ها در آن روسری سر می‌کنند. شروع مراسم با شعرهای مولانا به زبان ترکی و همراه با نی زدن و سپس رقص سماع است و در انتها با خواندن قرآن و دعا مراسم تمام می‌شود.

مراسم‌های شهرهای دیگر ترکیه

می‌توانید از استانبول با پروازی یک ساعتی به قونیه برسید؛ اما اگر فرصت و شانس حضور در قونیه برای فستیوال مولانا را ندارید، نگران نباشید. همزمان با قونیه در استانبول، کاپادوکیا و آنکارا نیز مراسم بزرگداشت مولانا برگزار می‌شود. برای شرکت در این مراسم در استانبول می‌توانید به مولوی خانه گالاتا در منطقه‌ بی‌اوغلو بروید. این مکان قدیمی‌ترین خانقاه استانبول است که در سال ۱۴۹۱ تاسیس شد. اکنون این مکان را شهرداری گالاتا اداره می‌کند.

این مقاله را با دوستان خود به اشتراک بگذارید