غزاله غفاری از اینستگرامر‌هایی است که علاوه بر به اشتراک گذاشتن سبک زندگی‌اش، درباره‌ مهاجرت نیز بسیار می‌نویسد. او دانشجوی فوق‌لیسانس مدیریت مهندسی در دانشگاه پلی‌تکنیک تورین در ایتالیاست و یک سال و نیم از مهاجرتش می‌گذرد. در سال ۲۰۱۸ غزاله متوجه شد که بازخورد مخاطبان به محتوایی که او در اینستگرام به اشتراک می‌گذارد مثبت است و تصمیم گرفت زمان بیشتری به این پلتفورم اختصاص دهد. به همین بهانه از او برای شرکت در این مصاحبه دعوت کردیم تا تجربه‌هایش درباره‌ مهاجرت و زندگی در ایتالیا را با شما در میان بگذارد. می‌توانید غزاله را در اینستگرام با نام ghazalehghaffary پیدا کنید.

فکر می‌کنید اگر جای دیگری از دنیا متولد شده بودید، باز هم به ایتالیا مهاجرت می‌کردید؟
شاید محل تولدم باعث شد که بخواهم مهاجرت کنم. مثلاً دختری هم سن و سال من در کره شمالی احتمالاً تصوری از خارج از مرزهای کشورش ندارد، چه برسد به برنامه‌ مهاجرت! ایتالیا برای من انتخاب اول و آخر نیست، به چشم سکوی پرتاب و یک فرصت برای به دست آوردن تجربه‌ زندگی در اروپا نگاهش می‌کنم. من با توجه به دانشگاه دوره‌ لیسانس، معدل، نمره‌ زبان و… محدودیت‌های زیادی برای انتخاب دانشگاه نداشتم، اما اولویت من رشته، رتبه‌بندی دانشگاه، داشتن بورسیه تحصیلی و انگلیسی زبان بودن رشته‌ام بود. همچنین پروسه‌ گرفتن ویزای ایتالیا خیلی سریع بود و زمان برایم اهمیت داشت. در کنار همه این‌ها من به دنیای مد و فشن علاقه زیادی داشتم و این ایتالیا را برای من به بهترین گزینه تبدیل کرد.

به نظرتان اصلی‌ترین چالش ایرانی‌ها در مهاجرت چیست؟
ساختن ارتباطات جدید. شاید دلیلش این باشد که مهارت زبان‌های خارجی ما در کشورهایی که انگلیسی، زبان اول آن‌ها نیست کم است. شاید هم از ندانستن عرف روابط اجتماعی می‌ترسیم. ایزوله بودن یکی از عوامل اصلی افسردگی بعد از مهاجرت است و باعث می‌شود تا سال‌ها با جامعه‌ مقصد یکی نشوید. مدت زیادی است که خودم را از منطقه امنم خارج کرده‌ام تا دوستی‌هایی جدید با آدم‌هایی از فرهنگ‌های متفاوت داشته باشم؛ اما نمی‌توانم بگویم با این چالش کاملاً کنار آمده‌ام.

دوست پیدا کردن در خارج از ایران واقعاً به این سختی‌است؟
راستش را بخواهید، چندان راحت هم نیست. اوایل راحت است. دانشگاه هر هفته برای دانشجویان خارجی برنامه دورهمی دارد و کافی است در این برنامه‌ها باشید. همچنین کلاس‌ها و کار گروهی و تیم‌‌های دانشجویی مختلف هم یک فرصت برای آشنایی با آدم‌های جدید هستند. اما مساله این است که شما در کشور خودتان با افرادی در ارتباط هستید که زبان و فرهنگ مشترکی با شما دارند. آن‌ها معنی شوخی‌های شما را متوجه می‌شوند. معنی تعطیلی مدارس بخاطر برف را می‌دانند. عصر جمعه برای آن‌ها هم دلگیر است. توپ چل‌تیکه، آدامس خرسی، فلافل و پفک نمکی نیاز به توصیف ندارند. خیلی از این ارتباط‌ها بعد از مهاجرت دیگر تکرار نمی‌شوند و بعضی از احول‌پرسی‌های ما هم از روی غربت است. اگر منظور یک رابطه‌ عمیق و رفاقت است، دیگر شرایطش نیست و باید ساختنش را مانند یک مهارت یاد گرفت. باید خودمان را دوباره بشناسیم، چون ما هم بعد از این همه چالش در مهاجرت دیگر آدم قبل نیستیم.

مهم‌ترین توصیه‌تان درباره‌ مهاجرت چیست؟
به نظرم مهم‌ترین توصیه‌ای که می‌توانم داشته باشم، تاکید روی تعیین هدف دقیق است. باید از خودتان بپرسید که چرا مهاجرت می‌کنم؟ بسیاری از ما به دلیل شرایط موجود فقط به دنبال رفتن هستیم؛ به هر طریقی و با هر هزینه‌ای! اما گاهی این هزینه به‌صرفه نیست، چون مهاجرت هدف نهایی نیست! اگر مسیر را از قبل مشخص نکنیم، وارد یک وادی پرتلاطم خواهیم شد که برایش آماده نیستیم. روزهای سخت بعد از مهاجرت کم نیست. ذهنتان پر از چرایی می‌شود. تا مدت‌ها انگار به هیچ نقطه‌ای در دنیا تعلق ندارید. آنجاست که داشتن هدف به مسیر شما معنا می‌دهد و باعث می‌شود راه را گم نکنید. سعی کنید در قبال سختی‌های مهاجرت، پُر دستاورد باشید.

آیا می‌خواهید صفحه اینستگرام‌تان را کاملاً به مهاجرت اختصاص دهید؟
حقیقتاً نه! بعضی اوقات دوست دارم پرونده مهاجرت را ببندم و از آن عبور کنم. چون مهاجرت هدف نیست، مسیر است. اما مخاطبم از من تولید محتوا در این رابطه را می‌خواهد و من سعی می‌کنم با ترکیب اطلاعات مهاجرتی با سفر، سبک زندگی، مد، استایل، غذا و… محتوای دست اولی ارائه بدهم که اول خودم و بعد مخاطبم را راضی کند.

پروسه‌ مهاجرت شما چقدر طول کشید؟ و چالش‌های اصلی شما چه بودند؟
۱۰ ماه. همه چیز خیلی سریع دست به دست هم داد. شهریور ۹۶ فارغ‌التحصیل شدم. اوایل آبان تصمیم گرفتم. تا دی‌ ماه درگیر آزاد کردن مدرک لیسانس و ترجمه مدارک و گرفتن مدرک زبانم بودم. آخرین فرصت دانشگاه تا اوایل بهار بود و من حوالی عید اپلای کردم. اواخر تیر وقت سفارتم بود و یک ماه بعد تاریخ پیکاپ ویزا و…، ۱۰ روز بعد یعنی ۶ شهریور هم از ایران رفتم. در این مدت انگار معلقی، نمی‌دانی می‌مانی یا می‌روی. می‌دانی به زودی از دوستان و خانواده‌ات جدا می‌شوی و دوستانت هر کدام به نقطه‌ای در جهان می‌روند و این استرس‌آور است. هر روز قانون جدیدی اعلام می‌شود و برنامه‌ریزی سخت است. مثنوی هفتاد من است! اگر الان در وضعیت مشابهی هستید، می‌خواهم بگویم که می‌گذرد. دلتان قوی باشد. انرژی جمع کنید که چالش‌های اصلی هنوز مانده‌اند.

مهاجرت چه چیزی را در وجودتان تغییر داد؟
ساده‌تر خوشحال می‌شوم. مهاجرت و سختی‌هایش چیزهایی را از ما می‌گیرد که همیشه بدیهی بوده‌اند و الان نیستند. ساده‌تر می‌خندم. آدم‌ها را کمتر قضاوت می‌کنم. درک می کنم که هر کسی حق دارد خودش را اولویت زندگی‌اش بداند و این حق را به خودم هم می‌دهم.

محبوب‌ترین محتوایی که تولید کردید چیست؟
مصاحبه با دوستم که اهل جنوب ایتالیاست. یک سری ویدئو از فرهنگ ایتالیا داشتم و دارم که با پرس‌وجو ترکیب شده. مثلاً کمد لباس به سبک ایتالیایی، شباهت ایرانی‌ها و ایتالیایی‌ها، عروسی به سبک ایتالیایی و…، فکر می‌کنم تفاوت فرهنگی جذاب است. استوری‌های سفرهایم از فرانسه، اتریش و بلژیک تا اسکاندیناوی یا همان #غزالی_نامه هم محبوب بود.

به نظرتان اصلی‌ترین تفاوت ما با ایتالیایی‌ها چیست؟
ما خیلی با ایتالیایی‌ها مخصوصاً جنوبی‌ها وجه اشتراک داریم، اما شاید بزرگ‌ترین تفاوتی که از روز اول به چشمم آمد خوش‌رویی حتی با غریبه‌ها، خوشحال بودن و روحیه خوبشان بود. خانم‌ها و آقایون مسن ایتالیایی بسیار خوش‌پوش هستند و به ظاهرشان اهمیت خیلی زیادی می‌دهند جوان‌ترها هم در عین تیپ و ظاهر خوب، معمولاً هزینه بیشتری برای سفر و خوش‌گذرانی می‌‌کنند و ملاک‌های زیبایی متفاوت‌تری از ما دارند.
لطفاً چند نکته‌ درباره‌ خوش‌تیپ بودن بگویید.
. زیباترین استایل‌ها، بدون اعتماد به نفس مانند غذای بی‌نمک هستند.
. جزئیات مهم هستند، آدم‌هایی که به جزئیات توجه می‌کنند جذاب‌ترند.
. برای زیبا بودن، لازم نیست در قالب از پیش تعیین شده‌ای فرو بروید.
. زییایی‌تان مطابق معیار خودتان تعیین می‌شود.

شما برای خوش‌تیپی از چه افرادی الهام می‌گیرید؟
افراد زیادی هستند، اما اسمی در ذهنم پررنگ نیست. کسی که آخرش جلوی کمد می‌ایستد من هستم؛ با حال و هوای مخصوص آن روز و با ویژگی‌های ظاهری مخصوص خودم. در نتیجه روحیات ما و جامعه‌ای که در آن هستیم بزرگ‌ترین منبع الهام است. به قول معروف فشن شو واقعی در خیابان است. از پینترست، مجله‌ها و اینستگرام عکاسان مد خیابانی متوجه می‌شوم که ترجیح من کدام لباس است.

یک روز غزاله چطور می‌گذرد؟
صبح‌ها تا دانشگاه پیاده‌وری می‌کنم. تا ظهر کلاس دارم؛ در طول ترم تقریباً هر روز کلاس داریم. ناهار را با دوستانم می‌خورم. در زمان‌های خالی حس‌وحال روزهای دانشجویی را استوری می‌کنم چون هم ثبت خاطرات می‌شود و هم برای مخاطبم جذاب است. در راه دانشگاه تا خانه همیشه با خانواده‌ام تماس تصویری دارم. از عصر به بعد نوبت کارهای خانه و آشپزخانه و خرید است. ادیت عکس و ویدئو بخش مورد علاقه کار من است که در سکوت شب به آن می‌رسم. قبل از خواب یک اپیزود سریال می‌بینم و کامنت‌ها و دایرکت‌ها را چک می‌کنم. روزهای تعطیل اما متفاوت است. اوج شلوغی من آخر هفته‌هاست. باید برای هفته‌ آینده تا می‌توانم محتوا تهیه کنم و در عین حال درس هم بخوانم و هم به زندگی اجتماعی‌ام برسم. استراحت و تفریح می‌کنم و کارهای شخصی‌ام را انجام می‌دهم. واقعاً کار راحتی نیست و معمولاً بخش استراحت حذف می‌شود. آمار اینستگرام می‌گوید که روزی ۳ ساعت از این اپلیکیشن استفاده می‌کنم.

پیش آمده حس کنید چیزی در سوشال‌مدیا اذیتتان می‌کند و بخواهید آن را ترک کنید؟
بعضی آدم‌ها فراموش می‌کنند که تجربیات من، یک حالت از میان هزاران حالت ممکن است و من منبع نیستم. آدم‌ها با گوگل و جست‌وجو قهر هستند. بعضی اوقات از موج‌های اینستگرامی خسته می‌شوم. آدم‌هایی که یک روز همه موافق و فردا همه مخالفند. باز هم بخاطر اینکه جست‌وجو و مطالعه نمی‌کنند و در انتظار موج هستند. آرزوی من این است که مخاطب ایرانی درباره‌ محتوایی که دنبال می‌کند سخت‌گیرتر شود و عمیق‌تر سوال بپرسد.

استوری یا پستی را پاک کرده‌اید؟
بله. همیشه با مخاطبانم صادق بودم؛ بعضی اوقات این صداقت کار دستم می‌دهد و دستاویزی برای قضاوت می‌شود. پس تا جایی که درباره‌ زندگی و تجربه‌ام می‌گویم که ظرفیت پذیرش کامنت درباره‌اش را دارم. وقتی از خطر قرمز رد شوم، پشیمانی سراغم می‌آید.

غزاله چه توصیه‌هایی به خودش در ۵ سال قبل دارد؟
مهم نیست که نمی‌دانی مسیرت چیست. قرار هم نیست به این زودی‌ها بفهمی! اول جاده‌ ۲۰ سالگی ایستادن یعنی نقطه‌ شروع آزمون و خطا؛ باید بفهمی که چقدر نمی‌دانی و کلید این ماجرا شروع کردن است. از تجربه کردن نترس. خودت را سانسور نکن. لازم نیست برای محبوب بودن، نسخه‌ تکثیر شده‌ جامعه باشی. هر چقدر خودت را بپذیری، زودتر آدم‌های هم فرکانست را پیدا می‌کنی و لذتی که در معاشرت با آن‌ها هست را به دنیا نخواهی داد. خودت را دوست داشته باش و به خودت اجازه‌ اشتباه کردن بده. ترس از اشتباه، بزرگ‌ترین مانع توست. از سر راهت برش دار.

پرتکرارترین سوالاتی که فالورها از شما می‌پرسند چیست؟
چرا ایتالیا؟ قدت چقدر است؟ به جز اینستگرامر بودن شغل دیگری داری؟ اولی را مفصل جواب دادم. قدم ۱۷۰ سانتی‌متر است و تولید محتوا در سوشال‌مدیا (اینستگرام و یوتوب) تنها منبع درآمد من است.

چه ابزارهایی برای عکاسی و ادیت دارید؟
گوشی آیفون ایکس و دوربین Osmo Pocket. بخش زیادی از یک عکس خوب به کادر و زاویه‌ خلاقانه و پز خوب و ادیت مربوط است. دوربین برایم سنگین و دست و پاگیر است و سراغش نرفتم. ادیت عکس‌هایم با فوتوشاپ و لایت‌روم نسخه‌ موبایل است.
بین شهرهایی که به آن سفر کرده‌اید، کدام قشنگ‌تر از بقیه است؟
کپنهاگن. هر وقت عکس‌هایم را می‌بینم، انگار از شدت شفافیت رنگ و تمیزی واقعی هستند. وین هم برایم جذاب است. به خصوص معماری منظم شهری، بازارچه‌های کریسمسی و موسیقی خیابانی‌اش.

چه ویژگی‌هایی در غزاله باعث پیشرفتش شدند؟
باور به خود، اراده، ندیده گرفتن آدم‌های منفی‌باف، معطوف کردن تمرکزم به خودم و نقاط ضعف و قوتم جای دیگران و مهم‌تر از همه تلاش برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات و تجربه‌ام با دیگران باعث شدند اتفاقاتی برایم بیافتد که خیلی‌ها اسمش را شانس می‌گذارند، ولی من می‌گویم آدم‌ها نان دلشان را می‌خورند.

توصیه‌تان به کسانی که می‌خواهند مسیری مشابه شما را بروند چیست؟
هر کسی تجربه‌ منحصربه‌فرد خودش را دارد. محدودیت‌ها و توانایی‌ها با برنامه‌ریزی در بهترین مسیر خودشان قرار می‌گیرند. مهاجرت نه هدف است، نه موفقیت و نه شکست. می‌توان ماند و خوشحال‌تر بود. می‌توان رفت و راضی‌تر بود. مهم این است که من چه کسی هستم و هدفم چیست.

نظرتان درباره‌ مجله پل چیست؟
خوشحالم که یک مجله فارسی ‌زبان باکیفیت و استاندارد متولد شده که از نظر محتوا و جذابیت بصری در سطح خیلی خوبی قرار دارد، ممنونم که این فرصت را به من دادید و امیدوارم موفق باشید.

این مقاله را با دوستان خود به اشتراک بگذارید