فرهنگ زندگی شرق و غرب جهان آنچنان متفاوت است که گاه خنده‌مان می‌گیرد از بعضی از رسومات.

گاهی برایمان جالب است و گاهی اصلاً مورد پسندمان نیست. زیبایی دنیا هم البته به همین است. این تفاوت‌های فرهنگی، جذابیت‌های سفر و زندگی را بیشتر می‌کند. بخصوص وقتی شما مقیم کشوری دیگر باشید خیلی از آداب و رسوم برایتان عجیب و شاید جالب به نظر بیاید. مهم نیست حتی اگر به کشور همسایه کوچ کرده باشید. در فرهنگ مردم ایران، «تعارف» بسیار مرسوم و حتی مطلوب است. در حالیکه مردم دیگر کشورها زیاد با این رسم آشنایی ندارند و وقتی به دوستی می‌گویید: بفرمایید منزل…، او این را به حساب دعوت جدی می‌گذارد و اگر مشکلی نداشته باشد سریع می‌پذیرد!
بارها پیش آمده که با دوستان خود از این تعارف‌های به اصطلاح « شاه عبدالعظیمی» کرده‌ایم و بعد گرفتار شده‌ایم. اما می‌خواهم جنبه دیگر تعارف را مورد نقد قرار بدهم. (گرچه که از نظر شخصی من، تعارف هیچ جنبه مثبتی ندارد).
«تعارف» در فرهنگ ما ایرانی‌ها، جزء لاینفکی از آداب معاشرت و زندگی روزمره ما شده است. بخصوص در نسلی که کمی میانسال و به اصطلاح مسن‌تر هستند. شاید نسل جوان کمتر درگیر تعارف باشد و این به نظرم قدم بزرگی است برای اصلاح فرهنگی اشتباه. واقعیت این است که ریشه تعارف از «کوچک شمردن خود» می‌آید. ما با تعارف کردن به دیگران، خود را دست پایین گرفته و دیگران را بزرگ می‌کنیم. در واقع آنچنان خود را کمتر معرفی می‌کنیم که گاهی امر به خودمان هم مشتبه می‌شود.

این مثال را در نظر بگیرید: در ایران بسیار رسم است که برای یک مهمانی ولو کوچک، بانوی منزل کلی زحمت می‌کشد و بسیار تدارک می‌بیند و از روزها پیش از مهمانی درصدد آماده کردن منزل و مخلفات پذیرایی برای مهمان عزیز خود است. گاهی ممکن است حتی فشار مالی را تحمل کند اما سعی می‌کند به بهترین نحو از آبروی خود دفاع کرده و پذیرایی تکمیلی به عمل بیاورد. مهمان‌ها می‌آیند و سر میز شام بسیار مفصلی می‌نشینند. جدا از اینکه میزبان دائم در حال کنترل مهمان است که مبادا گرسنه بماند! چند دقیقه یک‌بار هم عذرخواهی می‌کند که ببخشید دیگر، به پای سفره شما که نمی‌رسد، دلمان می‌خواست بهتر پذیرایی می‌کردیم و کم و کسری‌ها را به بزرگی خودتان ببخشید. در حالی‌که خودمان می‌دانیم چقدر تقلا کردیم تا این مهمانی به نحو احسن برگزار بشود اما عکس حرف دلمان را می‌زنیم.

یا اینکه برای هرکسی که کادو می‌خریم می‌گوییم: قابل شما را ندارد. دوست داشتم کادوی بهتری می‌خریدم و… (حتی ممکن است کادوی بسیار ارزشمندی هم خریده باشیم).
بدتر از همه، مثلاً ساعت 3 بعد از ظهر روز جمعه شما در حال استراحت کامل هستید و تلفن منزل زنگ می‌زند. از آن طرف آن شخص بی‌ملاحظه سوال بی‌جایی می‌پرسد که: بی‌موقع زنگ زدم؟ و جواب بیجا‌تری می‌شنود که: نه بابا اختیار دارید خیلی هم خوش موقع است!!!!!
متاسفانه در فرهنگ ما از این دست مثال‌ها بسیار است. «تعارف» یکی از آفت‌های رفتاری و گفتاری فرهنگ ما است. ممکن است در ظاهر احترام به دیگری باشد اما بهایش کوچک شمردن خود است. از کودکی به ما آموخته‌اند که دیگران را مقدم بر خودمان بدانیم و این ایرادی بزرگ در تربیت نسلی است که باید خودش را همپای دیگران ارزشمند بداند. هرکسی در جامعه جایگاه خود را دارد. از اینکه خود را کوچک کنیم تا دیگران احساس بزرگی کنند نباید خوشحال بشویم. واقعیت این است که هرچه ما شخصیت والاتری داشته باشیم، مخاطب هم احساس راحت‌تری خواهد داشت. واضح‌تر اینکه کوچک شمردن خود، یک ناهنجاری روانیست که این روزها دیگر جذاب نیست. رفتارهای غلو آمیز با دیگران، کلمات اغراق‌آمیز و تقلاهای بی‌خود، در دنیای مدرن و سالم خنده‌دار به نظر می‌آیند.
وقتی برای مهمانمان زحمت می‌کشیم، سر میز غذا می‌توانیم اینطور به او احترام بگذاریم که: من بسیار سعی کردم که در کنار شما با هم روز خوبی داشته باشیم و امیدوارم که شما هم لذت ببرید.
یا وقتی کادویی تهیه می‌‌کنید: من با تمام سلیقه و علاقه‌ام برای شما این کادو را تهیه کردم. آرزو می‌کنم که مورد استفاده باشد.
به دوست عزیزی که تلفن بی‌موقع می‌کند می‌توانید بعد زنگی بزنید و بگویید عذرخواهی می‌کنم چون مشغول استراحت بودم نشد که جواب شما را بدهم. الان بفرمایید.
حالا همین مردم پرتعارف و مهمان‌نواز، کافیست که در خیابان رانندگی کنند. امکان ندارد به کسی اجازه بدهند قبل از آن‌ها بپیچد. هرکسی هم که سبقت می‌گیرد، اگر مورد لطف الفاظ زیبا قرار نگیرد لااقل از چشم غره بی‌نصیب نخواهد ماند. چطور می‌شود که اینقدر تغییر می‌کنیم؟
چون برایمان درست تعریف نشده است. فرهنگ را به اشتباه متوجه شده‌ایم.

راستش حتی اینکه در اتوبوس و مترو جای خود را به هرکسی بدهیم هم احترام حساب نمی‌شود. چرا جوانی که از صبح سر کار بوده است و خسته و ناتوان روی صندلیش نشسته است باید جایش را به آقا یا خانم سالم و سرحالی بدهد که فقط چند سال از او بزرگ‌تر است؟ این احترام است؟ بارها دیده‌ام که کارگری آنچنان خسته سوار اتوبوس شده است که حتی روی پا بند نبوده، اما فقط به دلیل اینکه جوان بوده کسی صندلیش را به او نبخشیده است. بله افراد مسن و کم‌توان و بانوان حامله و بچه‌ها قطعاً در اولویت هستند، ولی یک بانوی میانسال سرحال و یک آقای سلامت چطور؟
ما دچار سردرگمی عجیبی هستیم. برای اینکه به دیگران نشان بدهیم که ارزشمند هستند از ارزش‌های خودمان کم می‌کنیم.
احترام به حقوق دیگران را با چاکرم، مخلصم، دست بوسم اشتباه گرفتیم. ما متوجه نشدیم که کجا باید از حق خودمان دفاع کنیم و کجا باید دیگران را مقدم بشماریم. برای ما تعریف نکردند که احترام فقط به کلام نیست. نگفتند که تعارف در جایی زیباست که برای حقوق دیگران ارزش و احترام قائل باشیم. در جایی آداب و معاشرت به درد می‌خورد که بدانیم نباید به حریم دیگران تجاوز کنیم. نباید آزادی دیگران را نادیده بگیریم و به همین ترتیب حقوق خودمان را هم درست بشناسیم.
آقایی که وقتی مهمان دارد او را بالای سفره می‌نشاند و بهترین پذیرایی را از او می‌کند انتطار دارد در خط سرعت اتوبان با سرعت 30 کیلومتر حرکت کند و کسی هم برایش بوق نزند !!!!
خانمی که به دوستش می‌گوید خیلی هم خوش موقع زنگ زدید، با صدای بلند در تاکسی و اتوبوس با موبایلش صحبت می‌کند و کسی هم نباید به او تذکر بدهد.
اینجاست که معلوم می‌شود ما تعارف می‌کنیم اما ارزش واقعی دیگران را نمی‌شناسیم. چقدر خوب است که صمیمی باشیم و ساده. غلو نکنیم و حریم دیگران را ارزشمند بدانیم. به همین سادگی. لازم نیست عجیب و غریب رفتار کنیم. همین که صادق و درست باشیم نهایت احترام به خود و دیگران است. محترم بودن کافیست، هم برای خودمان و هم برای اطرافیانمان. چقدر زیباست که هم ارزشمند باشیم و هم حقوق دیگران را ارزشمند بدانیم.
برای داشتن جامعه‌ای سالم، اولین قدم از من و شما شروع می‌شود.

میلاد اختری
مشاور و روانشناس / داستان نویس

این مقاله را با دوستان خود به اشتراک بگذارید