بیوگرافی نبات اطمینان بلاگر و فعال حوزه‌ فرش

نبات اطمینان (شقایق اطمینان) از اینفلوئنسرهای ایرانی است که بعد از منتشر کردن عکس‌ها و ضمیمه کردن آن‌ها با قلم زیبایش شناخته شد. او در ایران لیسانس مدیریت می‌گیرد و سپس در سال ۲۰۱۴ به کانادا مهاجرت می‌کند. در کانادا با عماد، همسرش که دوستِ برادرش هم هست آشنا می‌شود.

این زوج در حال حاضر در صنعت فرش در کانادا فعالیت می‌کنند. نبات به طور خاص مشغول فرش‌های دستباف و دهاتی‌باف ایل‌های ایران است؛ اما عماد بیشتر به فرش‌های مدرن می‌پردازد. در ادامه مصاحبه‌ ما با نبات اطمینان درباره فرش ایرانی و فعالیتش در اینستگرام به عنوان اینفلوئنسر را خواهید خواند. می‌توانید او را در اینستگرام به آدرس Nabauti پیدا کنید.

چطور وارد صنعت فرش شدید؟
مادربزرگم در کاشان قالی‌ می‌بافت و با آن آشنا بودم. هیچ وقت به عنوان شغل آن را نمی‌دیدم؛ تا وقتی که به کانادا آمدم و با همسرم عماد آشنا شدم که کار خانوادگی آن‌ها در حوزه‌ فرش بود. مدتی با هم کار کردیم. بعد برند خودم به اسم نبات نومَد را زدم و کار فرش‌های عشایری می‌کنم.

به نظرتان قشنگ‌ترین فرش‌های ایران متعلق به کدام بخش کشور هستند؟
به سلیقه‌ من فرش‌های همدانی، قشقایی، بختیاری و سمت فارس بسیار زیبا هستند.

فکر می‌کنید چه پتانسیل‌هایی در صنعت فرش ایرانی وجود دارد؟
در واقعیت فرش ایرانی خیلی معروف است و نیاز به تبلیغ در جایی ندارد. در دوران صفوی، طرح‌های کلاسیک، عجیب و غریب و درجه یکی از فرش داشتیم، اما در طراحی‌های معاصر نوپا هستیم. کشورهای رقیب مانند ترکیه، هند و نپال ۱۰ سال است که طراحی و تولید فرش‌های مدرن را آغاز کرده‌اند. فکر می‌کنم به این دلیل که ایران ایزوله است و دسترسی به دنیای غرب سخت است؛ همچنین مردم غیرت خاصی به طرح‌های کلاسیک فرش ایرانی دارند، تولید کننده‌ها هم ریسکش را نمی‌پذیرند؛ اما سلیقه‌ها در حال مدرن و مینیمال شدن است.

مشتریان ما در کانادا، دنبال فرش‌هایی هستند که رنگ‌های کمتری دارند و راحت‌تر با دکور ست می‌شوند. ما این سلیقه‌ مدرن را در طراحی لباس و معماری داریم، اما هنوز در فرش عقبیم. کیفیت فرش ایرانی از فرش‌های رقبا بالاتر است، فقط باید طرح‌ها را تغییر دهیم تا شاهد پیشرفت بزرگی در این صنعت باشیم. باید کیفیت را حفظ کنیم. مواد اولیه‌ خوب داشته باشیم، بافنده ماهر داشته باشیم و آن‌ها را به یادگیری ترقیب کنیم و درآمدشان را افزایش دهیم. این یک چرخه است؛ باید تمام قسمت‌ها را تقویت کنیم تا این هنر جاودانه شود.

چقدر طول کشید تا نبات اطمینان حدود 700 هزار دوست و فالور جمع کند؟
۴ سال قبل شروع کردم و چون نوشتن را دوست دارم شروع به نوشتن احساسات و حرف‌هایم در کپشن‌ها کردم. اوایل شروع کارم، عکسی از خودم منتشر نمی‌کردم اما کم کم ترس از قضاوت‌ها را کنار گذاشتم و کم کم تصویر خودم را هم اضافه کردم. خوشحالم که این همه دوست کنار خودم دارم و فکر می‌کنم بیشتر آن‌ها به‌خاطر نوشته‌هام من را دنبال می‌کنند، نوشته‌هایی که با آن احساس نزدیکی و همزادپنداری می‌کنند، اما شاید خودشان هیچوقت نتوانستند به زبان بیاورند و یا در موردش بنویسند.

اطرافیان مخالفتی با فعالیت شما در اینستگرام داشتند؟
نه. فقط بعضی وقت‌ها خانواده‌ام معتقدند موقع عصبانیت و بدون فکر یک حرف‌هایی را می‌زنم که به عواقبش فکر نمی‌کنم.

اینستگرام روزانه چقدر وقت شما را می‌گیرد؟
حدود ۵ ساعت در شبانه‌روز. اما کلاً خیلی اهل گشت زدن در صفحه‌های مختلف نیستم و بیشتر زمانم را در صفحه خودم سپری می‌کنم.
چرا مردم آنقدر با شما حرف دارند؟
فکر می‌کنم چون من هم با آن‌ها در مورد عواطف و احساساتم راحت حرف می‌زنم و به آن‌ها به چشم دوستانم نگاه می‌کنم نه فقط فالوور، به آن‌ها هم این حس را می‌دهم که با من راحت باشند و من را دوست خودشان بدانند.

اذیت‌کننده‌ترین چیز در مورد شبکه‌های اجتماعی چیست؟
تظاهر به داشتن زندگی بدون مشکل خیلی ناراحتم می‌کند؛ مردم دوست دارند تصویری رویایی از زندگی خودشان نشان دهند. دیگران پشت صحنه را نمی‌دانند و باور می‌کنند و چرخه‌ آسیب زننده‌ای ایجاد می‌شود. تشویق مردم به تجملات و مصرف‌گرایی مورد بعدی است. این حتی روی من هم تاثیر گذاشت. مورد سوم این است که مردم بدون مطمئن شدن از درستی یا نادرستی یک خبر به خودشان اجازه می‌دهند به یکدیگر حمله کنند و همدیگر را به جرمی که از آن اطمینان ندارند متهم کنند و یا خطاهای همدیگر را به روی هم بیاورند. اما ای کاش به یادمان می‌آمد که واقعاً تاثیر حرف‌های منفی روی آدم‌ها گاهی غیرقابل جبران است.

درباره‌ چه موضوعی کامنت بد و منفی گرفته‌اید؟
هیچ‌وقت در مورد یک موضوع خاص نبوده، اما برای من هم پیش آمده که کامنت‌های منفی و خشمگین بگیرم.

معمولاً جواب هیترها را با شوخی می‌دهید، این طرز برخورد از چه تفکری می‌آید؟
فکر می‌کنم کسی که تو را نمی‌شناسد و یک دفعه به تو فحاشی می‌کند از نظر روحی سالم نیست. چون آدم سالم با دلیل و منطق و کلمات درست نقدِ موثر می‌کند. پس جواب او را با توهین نمی‌دهم چون اشتباه است. من هم از کامنت‌های منفی، نفرت و توهین ناراحت می‌شوم اما درک می‌کنم که آدم‌ها از شرایط مختلف می‌آیند و نمی‌شود از همه انتظار رفتار خوب داشت.

ناراحت کننده‌ترین سوالی که از شما می‌پرسند چیست؟
وقتی برای یک بیماری یا شخصی که مشکل مالی دارد کمک جمع می‌کنم یا از دوستان می‌خواهم که دست به دست هم بدهیم و کمک کنیم، بلافاصله با تعداد زیادی از درخواست کمک روبرو می‌شوم ، که برایم ناراحت کننده است، چون من واقعاً قدرت کافی ندارم که بتوانم به همه کمک کنم.

مسخره‌‌ترین و جذاب‌ترین چیز در مورد اینستگرام چیست؟
مسخره‌ترین به نظرم جذب فالوور به هر قیمتی حتی به قیمت ضرر رساندن به یکدیگر چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ روحی و جذاب‌ترین از بین رفتن مرزها و نزدیک‌تر شدن آدم‌ها به یکدیگر و امکان ایجاد و گرداندن بیزینس‌ها است. مردم می‌توانند در اینستگرام کار کنند. صفحه‌ای به اسم جمعه بازار دارم که از کسب و کارهای خانگی حمایت می‌کنم و ایده‌های مردم برایم بسیار جذاب است.

به نظرتان موضوعی بوده‌ که بخواهید در مورد آن در اینستگرام حرف بزنید اما سکوت کرده باشید؟
خیلی زیاد. در مورد موضوعات سیاسی و اجتماعی خانواده‌ام پیشگیری کرده‌اند. من هم با وجود سختی‌ها، سکوت کردم.

اگر از فردا اینستگرامی در کار نباشد، چه خواهید کرد؟
قطعاً یک اپلیکیشن دیگر پیدا می‌کنم. قبلاً وبلاگ داشتم، در فیسبوک فعال بودم و کلاً اینترنت را دوست دارم. اگر کلاً اینترنت نبود به مکان‌های بکر سفر می‌کردم.

بامزه‌ترین رازی که فالورها در مورد نبات اطمینان نمی‌دانند چیست؟
اگر نصف شب به هر دلیلی از خواب بیدار بشوم، آدم‌های اطرافم رو نمی‌شناسم و باید خودشان را با صدای رسا معرفی کنند و مورد بعدی اینکه به شدت ترسو هستم و گاهی وقت‌ها اگر همسرم از من زودتر به خواب برود، نور موبایل را روی صورتش می‌اندازم که مطمئن بشوم خودش است و تغییر چهره نداده است.

در دوران مجردی تفکری داشتید که الان تغییر کرده باشد؟
بله مثلاً مطمئن بودم که تا سن بالا ازدواج نمی‌کنم. حتی یک بار با یکی از دوستانم نامه‌ای امضا کردیم که در آن قید کردیم هرکس اول ازدواج کند باید هزار دلار به آن یکی بدهد و من آنقدر مطمئن بودم که اصرار داشتم هزار دلار را به پنج هزار دلار تغییر بدهیم. اما واقعیت این است که بعضی وقت‌ها دنیا جوری می‌چرخد که خودت هم تعجب می‌کنی. پروسه ازدواج من هم خیلی سریع و بدون برنامه‌ریزی انجام شد. آن هم در حالیکه ما در دوران دوستی و آشنایی هیچ‌وقت حرفی از ازدواج نزدیم. اما چون پدرم درگیر بیماری سرطان بود و می‌خواستند عروسی من را ببینند، به همین خاطر عماد و خانواده‌اش بدون اطلاع من به ایران آمدند و مسیر خواستگاری تا نامزدی و عقد تنها دو هفته طول کشید.

خاطره‌ای از آشنایی با عماد دارید؟
اجازه بدهید خاطره‌ای از روز عقدم را بگویم. در روز عقد شناسنامه‌اش را با خودش به محضر نیاورده بود چون فکر می‌کرد نیازی نیست و شناسنامه‌اش در گاوصندوق هتل محل اقامتش بود و هتل هم به هیچکس جز خودش اجازه ورود به اتاق و برداشتن شناسنامه را نمی‌داد و محضر هم پُر از مهمان بود. به همین خاطر آقای عاقد گفتند من برای اینکه مهمان‌ها معطل نشوند خطبه عقد را به اشتباه می‌خوانم (گویا یک قسمت را جا به جا کردند)، اما شما یادتان باشد که این خطبه غلط خوانده شده و شما زن و شوهر نیستید. هر وقت شناسنامه آمد بیاید و خطبه درست را بخوانیم که همین کار را کردیم.

دختر قوی چطور دختری است؟
به نظر من جنسیت ندارد. کسی که ضعف‌هایش را می‌پذیرد و با زخم‌هایش آشتی می‌کند و برای درست کردن آن‌ها قدم برمی‌دارد انسان قوی است.

چه ویژ‌گی‌هایی دارید که شما را به اینجا رسانده است؟
فکر می‌کنم چون از خودم انتظار یک آدم بی‌نقص را نداشتم و سعی هم نکردم همچنین تصویری از خودم به مخاطبم القا کنم. در کنار این‌ها فکر می‌کنم اینکه هیچ‌وقت اهل رقابت نبودم و درگیر حسادت نشدم باعث شد راهم را از دید خودم درست بروم.

باحال‌ترین چیز در مورد کانادا چیست؟
اینکه فقط ۱۵۴ سال دارد و از نکات مثبتش، قدرت پذیرش بالای مهاجران و چند فرهنگه بودن اینجاست که برایم بسیار جالب و ارزشمند هست. یعنی اگر در روز فقط یک ساعت قدم بزنید می‌شنوید که آدم‌ها به زبان‌های فارسی، فرانسه، روسی، عربی، هندی، چینی و… صحبت می‌کنند.

نظرتان در مورد ترکیه چیست؟
برای مسافرت خیلی دوست دارم و از نزدیک بودن فرهنگشان با فرهنگ ایرانی بسیار لذت می‌برم. تا حالا چندین بار به ترکیه سفر کردم و پارسال با ماشین جنوب ترکیه رو گشتم که از بین شهرهایی که دیدم دالیان را خیلی دوست داشتم و بعد از آن استانبول و آلاچاتی.

اگر کسی بخواهد شبیه شما شود به او چه می‌گویید؟
می‌گویم مرسی که به من لطف داری، اما قشنگی این دنیا به متفاوت بودن آدم‌هاست. اما تنها چیزی که از تو می‌خواهم این است که اجازه ندهی سختی این روزها و تفکر اشتباه دیگران باعث شود از خوب بودن پشیمان بشوی، چون دنیای امروز خیلی به آدم‌هایی با دل بزرگ و بخشنده نیاز دارد.

نظرتان در مورد مجله‌ پل چیست؟
شما را بعد از مصاحبه‌هایی که با اینفلوئنسرها می‌کردید شناختم. برایم جالب است که مجله‌ای، روی موضوعاتی که مجله‌های ایرانی دیگر کار نکرده‌اند تمرکز کرده است. امیدوارم موفق باشید.

با پل در ارتباطیم

این مقاله را با دوستان خود به اشتراک بگذارید