عرفان پایدار ۱۵ سال است که در سبک رپ فعالیت میکند. شاید بتوان گفت که آهنگهای او وجهه اعتراضی با زبانی نرم دارند، او درباره هر چیزی که ذهنش را مشغول کند در آهنگش حرف میزند. آهنگ مشترکش با حسین به نام (منو نترسون) به ترندی در فضای مجازی تبدیل شد و دابسمشهای زیادی توسط مردم با این آهنگ ساخته شد. آهنگ معروف دیگر عرفان که علاوه بر تکست زیبا و هنرنماییهای عرفان، به خاطر فیلمبرداری و تدوین خاصش در خاطرهها ماند آهنگ انعکاس است. عرفان پایدار به تازگی آلبوم جدیدش را منتشر کرد. او پایه اصلی گروهی به نام پایدار است که در حال حاضر ۷ هنرمند دیگر نیز در آن مشغول هستند. ۱۰ سال از عمر گروه پایدار میگذرد و حالا به گفت عرفان، این گروه به یک خانواده تبدیل شده است.
او میگوید که اعضا را با دقت انتخاب میکند، برای مدتی فرد تازه وارد را زیر نظر میگیرد تا مطمئن شود که او گروه را دوست دارد و قصد دارد چیزی به گروه پایدار بیافزاید. نگاهی به رزومه کاری او و آثارش نشان میدهد که او همواره به کار گروهی علاقه داشته و با کسانی که در سبک رپ فارسی حرفی برای گفتن داشتهاند، همکاری کرده است. عرفان حالا ۳۵ سال دارد و پس از فراز و نشیبهای بسیار درباره گوشههایی از زندگیاش با مجله پل به گفتگو مینشیند.
چرا گروه پایدار تشکیل شد؟
خودم همیشه نخواهم بود و دوست داشتم شبکهای ایجاد کنم تا بچههایی که واقعاً استعداد دارند، در آن فعالیت و رشد کنند و هر کدام به آن جایگاهی که لیاقتش را دارند برسند. در واقع ساپورت و حمایتی باشد برای آرتیستهای گروه و بعد از من این فعالیت ادامه پیدا کند. به هر حال یک روزی میرسد که آدم دیگر نیست؛ حتی اگر دلیلش را مرگ هم در نظر بگیریم. من همیشه میخواستم که در واقع پایدار ادامهدار باشد.
یک بار خداحافظی کردید و رفتید. چه شد که برگشتید؟
یک سری مشکلات شخصی بود. از کشوری به یک کشور دیگه مهاجرت میکردم تا زندگی تازهای را شروع کنم. بعد از دو سال با خودم فکر کردم که نمیتوانم دور از موسیقی باشم و باید برگردم و همین رفتن و دور بودن باعث یک انقلاب درونی در من شد و باعث شد قویتر شوم و با انرژی بیشتری برگردم.
اعضای گروه پایدار چه کسانی هستند و چطور به گروه اضافه شدند؟ چه کسانی بودند و حالا نیستند؟ چرا رفتند؟
وقتی پایدار را شروع کردم، خشایار و افرا هم با من بودند. بعد به مرور افراد دیگر به گروه اضافه شدند. در حال حاضر اعضای گروه به ترتیب ورود عبارتند از: خودم، سینا تهم، پایا، علی جیدال، دارا و ایمان که آخرین عضو گروه ماست. سرکش و بهزاد لیتو قبلاً در گروه ما بودند. خشایار و افرا از گروه جدا نشدند؛ اما الان فعالیت نمیکنند. هر کسی به دلیل خاص خودش رفت. به هر حال همیشه زمانی میرسد که همکاری دیگر جواب نمیدهد. قصد ما این است که هر کسی در تیم ما عضو میشود، همیشه در تیم بماند.
به نظر شما گروه پایدار، بلککتس رپ است؟
از نظر این که در گروه بلککتس هم آرتیستهای مختلف آمدند و رفتند میشود گفت دو گروه شباهت دارند؛ ولی به نظر من کانسپت بلککتس کاملاً با گروه پایدار تفاوت دارد.
اعضای گروه چه کارهایی میکنند؟ هر کسی میتواند عضو گروه شما باشد؟
هر کسی مسئولیتهای خودش را دارد؛ در زمینه موزیک، نظارت و ساخت موزیک تبلیغات با هم همکاری میکنیم. هر کسی میتواند وارد پایدار بشود؛ ولی بستگی به گنجایش گروه دارد. چون من دوست دارم که روی هر آرتیست جدیدی تمرکز کافی داشته باشم. دوست دارم کسانی به گروه ما بیایند که بتوانم باورشان کنم تا روی آنها وقت و انرژی کافی بگذارم.
تکستهای گروه پایدار را شما مینویسید؟ منبع الهام شما چیست؟
هر کسی در گروه تکست خودش را مینویسد. قسمتی که تکرار میشود (اصطلاحاً ترجیع بندها) یا تکستهایی که دخترها میخوانند را اکثراً من مینویسم. گاهی هم پیش میآید که یکی مینویسد و دیگری میخواند. من فکر میکنم که بهترین راه این است که موزیک پخش شود و بعد بنویسی و ببینی چه چیزی با موزیک بیشتر همخوانی دارد. برای من تکست نوشتن مثل انعکاس خودم میماند. راجع به هر چیزی که خوشحال یا ناراحتم کند مینویسم و خودم را الزاماً به موضوعات اجتماعی محدود نمیکنم. دوست دارم راجع به هر چیزی که پیام مثبتی داشته باشد بنویسم و بخوانم، حتی اگر راجع به چیزهای تلخ میخوانم، دوست دارم راه حلی برای آنها ارائه بدهم. مثلاً این که به مردم یاد بدهم اعتماد به نفس داشته باشند، خودشان را باور کنند و با هدف پیش بروند.
تکست آهنگ (منو نترسون) از کجا آمد؟
قسمتی را حسین گفت. رضا پیشرو یک گروه در تلگرام ایجاد کرد که من، حسین، یاس، سهراب و یک سری از بچهها در آن راجع به بعضی مسائل صحبت میکردیم. بعد قرار شد که من و حسین و رضا یک آهنگ بسازیم. رضا از این تکست خیلی خوشش نیامد، اما من و حسین کاملش کردیم.
از بین رپرها کدام را دوست دارید و کارش را قبول دارید؟ از بین بچههای جدید کسی هست که هنوز خیلی شناخته نشده باشد، ولی شما طرفدارش باشید؟
این دو مساله از هم جدا هستند. مثلاً هم خود رضا را دوست دارم، هم کارش را قبول دارم. با سیاوش هم خیلی دوست هستم. از بین بچههای جدید، ایمان که جدیدترین عضو گروه ماست را قبول دارم. در آلبوم جدیدمان یعنی آیة الترپ حضور دارد و همزمان روی آلبوم خودش هم کار میکند.
فکر میکنید که توانستهاید سبک خودتان را جا بیاندازید؟
بله صد در صد. گاهی اوقات فکر میکنم تلاشهای ما برای رپ فارسی دیده نشدند. کارهای زیادی در رپ فارسی کردم. موزیک ویدئو و آلبوم با کیفیت دادن بدون اسپانسر آن هم در سن کمی که من داشتم، واقعاً کار سختی بود. خیلیها میگفتند چون عرفان پایدار در آمریکاست میتواند این کارها را بکند؛ ولی واقعیت این نبود. برای کنسرت و رواج کارهای این چنینی خیلی تلاش کردم. اوایل که شروع به رپ کردن کردم، دوست دختری داشتم که موزیکم را دوست داشت و از کارم حمایت میکرد؛ ولی یک بار که راجع به رپ فارسی صحبت کردیم گفت: واقعاً فکر میکنی ممکن است روزی کنسرت رپ فارسی برگزار شود؟ حتی اطرافیانم این موضوع را باور نمیکردند. اما من به هدفم باور داشتم و یک سال و نیم بعد کنسرتهایم را شروع کردم.
برنامه کنسرتهای آینده چیست؟
کنسرت از برنامههایی است که برای گروه پایدار بسیار اهمیت دارد و سعی داریم که کنسرتها را افزایش بدهیم. امسال چند برنامه داشتیم و در چند ماه آینده نیز در استانبول، لندن، بلژیک و کلن کنسرت خواهیم داشت.
کل کل کردن و رجز خوانی در رپ را دوست دارید؟
کل کل قسمتی از نمک رپ است! ولی نه؛ چون ترجیح میدهم وقتم را روی کاری بگذارم که سازنده باشد. ولی کلکل معمولاً برای مخاطبها جالب است. پیش آمده که من هم درگیرش شوم، اما معمولاً این بحثها را بیجواب رها میکنم. کلکلها را دوست ندارم.
در آمریکا متولد شدید؟
نه من در شهر اصفهان به دنیا آمدم؛ اما به خاطر شغل پدرم (پدرم استاد دانشگاه است و برای تحقیقات و کارهای این چنین به آمریکا میرفتیم.) هر دو-سه سال بین ایران و آمریکا بودیم؛ یعنی سه مقطع دبستان، راهنمایی و دبیرستان را هم در ایران و هم در آمریکا خواندم. ۱۶ ساله بودم که با خانواده به آمریکا آمدیم؛ اما من تصمیم گرفتم که مستقل شوم و دیگر برنگشتم. اوایل تفاوت فرهنگی برایم سخت بود؛ چون تا میخواستم که با محیط جدید مانوس شوم، به محیط جدید دیگری میرفتم. ما یک خانواده ۵ نفره داریم و من از همه کوچکتر هستم؛ چون از ۱۷ سالگی استقلال مالی دارم، حتی با وجود مخالفتهایشان با شغلم کسی به من چیزی نگفت.
در کودکی تئاتر بازی میکردید. فکر میکنید اگر تئاتر را ادامه میدادید، الان کجا بودید؟
بله. قبل از این که به فکر موزیک باشم، بازیگری را دوست داشتم؛ ولی خانواده مخالف بودند و کمکم این موضوع از سرم افتاد. صد در صد اگر مسیر بازیگری را ادامه میدادم خیلی زودتر به نتیجه میرسیدم؛ چون به نظرم هر کاری که از کودکی دنبال کنید، خیلی زودتر و بهتر به نتیجه میرسد. شاید اگر در ایران میماندم مسیر دیگری را میرفتم.
اگر ازدواج کنید و بچهدار شوید آنطور که خانواده با شما برخورد کردند با فرزندتان برخورد خواهید کرد؟
امیدوارم که یک روزی ازدواج کنم؛ چون بچهها را خیلی دوست دارم. به این موضوع خیلی فکر کردم. من فکر میکنم پدر و مادرهای نسل ما همیشه این مساله را داشتند که فرزندانشان حتماً درس بخوانند و به اصطلاح دستشان به جایی بند باشد. به خاطر این مسائل آنها فرصتی برای بررسی علایق ما نداشتند و شاید این چیزها را نمیدانستند. من قطعاً سعی میکنم که به بچه خودم در راه رسیدن به آن چیزی که واقعاً دوست دارد و برای آن تلاش میکند، کمک کنم.
واقعیتی در زندگی شما وجود دارد که دیگران درباره آن قضاوت اشتباهی کردند؟
از نظر روانشناسی سه چیز بیشترین تاثیر را در زندگی آدمی دارد: جنگ، بلاهای طبیعی و کوچ کردن. وقتی به آمریکا رفتم و از نظر مالی مستقل شدم، به خاطر اقامتم اجازه کار قانونی نداشتم. مدتی کار سیاه انجام دادم و به زندان رفتم؛ اما خیلیها فکر میکنند که من با پول خانواده مهاجرت کردم. خیلیها در داخل ایران اشتباه قضاوت میکردند. به خاطر این که در ایران نبودم و فکر میکردند که شرایط همیشه برای من آسان بوده است. همیشه زیر ذرهبین بودم.
اشاره کردید که زندان رفتید، چرا؟ چقدر طول کشید و چطور تجربهای بود؟
زندان رفتنم به خاطر کار خلاف نبود. چند وقت بعد از حمله ۱۱ سپتامبر من حدوداً ۱۹ سالم بود و نمیتوانستم از نظر قانونی در آمریکا کار کنم و گواهینامه رانندگی داشته باشم؛ ولی در جاهایی که میتوانستم کار پیدا کنم کار میکردم. اعلام کردند که کسانی که هنوز کارت اقامت ندارند برای مصاحبه بیایند. من هم رفتم بعد چند سوال کاملاً بیدلیل به من دستبند زدند و من را بردند. در چند زندان مختلف بودم تا بالاخره بعد از اعتراضهای مردمی بیرون آمدیم. از ایران و کشورهای مختلف در آنجا زندانی بود. چند هفته طول کشید. با ایرانیها شوخی میکردیم و میخندیدیم. بخش ما مخصوص کسانی بود که اواخر حکمشان را میگذراندند و هر کدام داستانی داشتند.
اگر به عقب برگردید دوست دارید این تجربه زندان دوباره تکرار شود؟
بله. هیچ کدام از اتفاقات زندگیم، حتی بدترین آنها را هم عوض نمیکنم. چون همه آنها باعث شد تا من تبدیل به آدمی شوم که حالا هستم. هر اتفاقی یک درس برایم داشت.
از چه زمانی احساس کردید که طرفداران شما زیاد شدند؟
اوایل که ما شروع به ساخت آهنگ کردیم، چند وب سایت و بلاگ و این جور چیزها بودند و مطرح شدن سخت بود؛ ولی وقتی که استفاده از فیسبوک باب شد فهمیدم که مردم ما را میشناسند. در آن زمان فنپیج در فیسبوک نبود. فقط پروفایل وجود داشت و من ۵ تا پیج مختلف داشتم که در هر کدام حدود ۵ هزار تا دوست داشتم. پروفایلهای زیادی به اسم پایدار بودند. در آن زمان آلبوم همیشگی را منتشر کردیم و آن موقع بود که متوجه شدم طرفداران بسیاری پیدا کردیم.
موزیک ویدئو انعکاس به خاطر فیلمبرداری خاصش واقعاً فراگیر شد. فکر میکنید آن کار باعث شناخته شدن شما شد؟ اصلاً به نظر شما کدام اثرتان بیشتر دیده شد؟
شاید در آن حد نه؛ ولی برای ویدئو آن خیلی کار کردیم و وقت گذاشتیم. ولی خود آهنگ و پیامش هم خوب بود و مفهومش به گونهای بود که مردم از آن استقبال کردند. به نظرم آهنگ یادته با سوگند، منو نترسون با حسین، حال من خوبه و هدف حد نداره بیشتر دیده شدند. آهنگ خط من آهنگی بود که اکثر مخاطبها من را با آن شناختند.
با سوگند و جیدال کار خواهید کرد؟
با جیدال یک آلبوم دو نفره داریم. با سوگند فعلاً برنامهای نداریم، شاید در آینده باز با هم کار کردیم.
راجع به آلبوم جدید توضیح بدهید؟
آلبوم آیة الترپ آلبوم من و جیدال است؛ ولی دوستان دیگر هم هستند. در این آلبوم شرقی و غربی را به هم وصل کردیم.
بعضی ها معتقدند شما یک رپر غربی هستید. به نظر شما تفاوت شما چیست؟
به نظر من تفاوتی نیست. هر کس سبک کار و مخاطبان خودش را دارد. خیلی از مخاطبها هستند که هم کارهای مرا گوش میدهند و هم کارهای بقیه رپرها را.
سرگرمی به غیر از موسیقی دارید؟
سرگرمی زیاد دارم. عکاسی میکنم، غذا درست میکنم، پادکست و کتاب صوتی گوش میدهم. موزیک کمتر گوش میدهم، موقع رانندگی کردن هم معمولاً پادکست گوش میکنم.
چند بار به استانبول سفر کردید؟ نظر شما درباره این شهر چیست؟
حدوداً ۶-۷ دفعه به استانبول اومدم. این شهر را دوست دارم. به نظرم شهر خوبی است. غذاهای ترکی را خیلی دوست دارم. کلاً آثار تاریخی را دوست دارم و وقتی به استانبول نگاه میکنی میبینی که بالای هزار سال قدمت دارد و چندین نسل آمدند و رفتند.
به زندگی در استانبول فکر کردید؟
در زندگی زیاد نقل مکان کردم، هیچ وقت به هیچ جا دلبستگی نداشتم. در جاهای مختلفی زندگی کردم. برای مثال وقتی اولین بار برای کنسرت به دبی رفتم، چند موقعیت کاری پیش آمد و یک ماه بعد کلاً به دبی رفتم. بعد دوباره همین کار را کردم و به آمریکا رفتم. مدتی در مالزی کار و زندگی کردم. کلاً سفر را خیلی دوست دارم؛ چه تنها و چه گروهی. یکی از برنامههای من برای زندگی رسیدن به جایی است که بتوانم دائم در سفر باشم و در کشورهای مختلف زندگی کنم و همه جا را ببینم.
نظر شما درباره مجله پل که در استانبول چاپ و توزیع می شود، چیست؟
مجله خوبی است. اطلاعات و مقالههای خوبی برای مسافرانی که به استانبول میآیند و ساکنان دارد.
به نظر شما زندگی در ایران بهتر است یا در کشورهای دیگر؟
به نظر من به خود فرد بستگی دارد. هر کسی یک جایی را برای زندگی ترجیح میدهد. بستگی دارد که از زندگی چه بخواهید. الان من از جایی که زندگی میکنم راضیم. لسآنجلس را دوست دارم. به طور کلی برای من اینجا خوب است، اما دوست دارم در ایران زندگی کنم که در حال حاضر امکانش وجود ندارد.
الان شغل شما چیست؟
من در زمینه ریل استیت یا همان خرید و فروش ملک در آمریکا فعالیت میکنم و البته کار موزیک را هم انجام میدهم. کارهای جدیدی مثل راهاندازی برند لباس پایداری را هم شروع کردهام. این برند در ایران تولید میشود و به زودی در آمریکا هم کار تولید و فروش را شروع میکنیم.
علم بهتر است یا ثروت؟
چیزی بین این دو. یک آهنگ دارم که در آن میخوانم: هم پول رو میخوام هم روحو. برای این که به نظر من خوب است که به اندازهای پول داشته باشی که نگران آیندت نباشی و حس امنیت داشته باشی و همین طور برای بچههایت هم پولی باقی بگذاری. در عین حال خیلیها را هم میشناسم که ثروتمند هستند؛ اما مدام کار میکنند و از زندگی لذتی نمیبرند. در کل حرص و طمع برای پول را دوست ندارم. سفر و مطالعه حال مرا بیشتر از کار کردن برای طمع خوب میکند.
بزرگترین آرزوی شما چیست؟
یک آرزوی بزرگ ندارم؛ ولی خیلی آرزوها دارم. جاهای بسیاری در دنیا هست که میخواهم به آنها سفر کنم. مثلاً ژاپن را خیلی دوست دارم؛ به خصوص مردم و فرهنگش را. دوست دارم موزیک را ادامه بدهم تا کارهای بزرگی را خلق کنم. الان در ایران بنیاد پایدار را راه اندازی کردیم؛ قرار است که کارهای خیریه در ایران انجام بدهیم. با ایپا فوندیشن در ایران همکاری میکنم. سیستم کاری به این صورت است که به جای پول دادن به نیازمندان، از طریق وامهای بدون بهره و اشتغالزایی در روستاها به روستاییان کمک میکنیم. این برنامه راخیلی دوست دارم.