بیوگرافی سوگند

سوگند خواننده 33 ساله و در حال حاضر در لندن زندگی می‌کند. او متولد اصفهان، متاهل و دارای یک پسر 1 ساله است. سوگند در خانواده‌ای موزیسین بزرگ شده. پدر، مادربزرگ و دایی او صرفاً کار موزیک انجام می‌دادند. او حدود پانزده سال است که به صورت حرفه‌ای موزیک کار می‌کند. سوگند سهیلی همسر امیرعلی خسروجردی، (خواننده رپ معروف به زخمی) است. خواننده مصاحبه ما با سوگند باشید تا بیشتر با این خواننده محبوب آشنا شوید.

بزرگ شدن و زندگی کردن در آلمان چه چیزی به شما یاد داده است؟
خوب همانطور که می‌دانید کلاً هیتلر روی آلمانی‌ها خیلی تاثیر گذاشته است. آن‌ها انسان‌هایی با دیسیپلین، منظم و بسیار قوی هستند و همه این خصوصیات از بچگی به من نیز منتقل شد. چون من از پنج سالگی، در آلمان زندگی می‌کردم و آنجا بزرگ شدم. تمام ویژگی‌های خوب و مثبتی که یک کشور می‌تواند داشته باشد از آن‌ها به من نیز انتقال پیدا کرد. یعنی همان نظم و دیسیپلین و قدرتی که به انسان می‌دهد تا از این طریق به اهدافش برسد.

چرا سوگند به یکباره پنهان می‌شود و دوباره با یک اتفاق بزرگ بازمی‌گردد؟ فکر می‌کنید لازم است هنرمند برای خلق یک اثر، مدتی دور از چشم دیگران باشد؟
واقعیت این است که من به این خیلی اعتقاد ندارم. ولی متاسفانه یا خوشبختانه در زندگی من آنقدر اتفاقات عجیب و غریب می‌افتد که باعث غیب شدنم می‌شود. دیگر مردم به این حالت عادت کرده‌اند. آن‌ها می‌گویند «اِ سوگند کجا رفتی؟ یک سال نبودی، دوباره برگشتی». ولی به نظرم این اصلاً خوب نیست. یک هنرمند باید همیشه در صحنه باشد. ممکن است پنهان شدن برای یک بار خوب باشد؛ ولی اگر مدام تکرار شود، اصلاً خوب نیست. اما از طرفی هم زندگی من پُر از هیجان است و این اتفاقات قابل کنترل من نبوده است.

تاثیرگذارترین خواننده‌ها برای سوگند چه کسانی هستند؟ ایرانی، خارجی، مرد، زن؟
سوال سختی است. چون من سبک‌های مختلف موزیک را گوش می‌کنم، برخی در سنین خاصی روی من تاثیرگذار بودند. مثلاً داریوش در سنین کودکی خیلی در من تاثیرگذار بود. از سنین نوزده تا بیست و چهار سالگی خیلی Anathema و Archive گوش می‌کردم. از هنرمندان ایرانی، استاد شجریان تاثیر زیادی در من داشت. گلپایگانی و مرضیه هم از خواننده‌های قدیمی‌ای هستند که برایم جذاب و تاثیرگذار بودند. در هر سنی فاز و سبک خاصی از موزیک را گوش می‌کردم که هر کدام تاثیر خود را داشتند. در حال حاضر که موزیک سبک‌های متنوعی دارد، بیشتر خارجی‌ها در من تاثیر می‌گذارند. مثلاً Billie Eilish، که واقعاً خیلی با کارهایش حال می‌کنم و به قول معروف تاثیرگذاری زیادی در من داشت.

آیا پیش از اینکه به تلفیق موسیقی سنتی و مدرن فکر کنید، برای انتخاب یکی از آن‌ها، خودتان را بر سر دو راهی دیده اید؟
خیر. هیچوقت سر دو راهی نماندم. چون روش من در کار طوری است که دوست دارم کارهای عجیب و غریب انجام بدهم و سبک‌هایی را که در توانم هست، اجرا می‌کنم. هیچ‌گاه بر سر دو راهی نمی‌مانم.

به عنوان یک خواننده زن ایرانی، بزرگ‌ترین چالش در مسیری که تا اینجا آمده‌اید، چه بوده است؟
زن بودنم. این واقعاً بزرگ‌ترین چالش من است.

چطور این چالش را پشت سر گذاشتید؟
واقعاً اگر بخواهم درباره‌اش صحبت کنم، خیلی طولانی خواهد شد. ولی می‌توانم بگویم که خیلی سخت بود. البته کاری به زمان قدیم ندارم که همه چیز در این زمینه متفاوت بود. گوگوش، شهره، ناهید و خیلی‌های دیگر که هم زن بودند و هم خواننده، مشکلی برای حضور در این جایگاه نداشتند. اما از یک جایی به بعد، در فرهنگ ما خواننده‌های زن کم شدند و الان این موضوع دوباره در حال تغییر است. همین که بتوانم این مسائل را بگذرانم، برایم چالش بزرگی بود. مبارزه برای اینکه بتوانم در فضایی پُر از مرد، به‌عنوان یک زن در فرهنگ ایرانی، کار کنم. بله همانطور که گفتم سختی‌های طولانی و مخصوص خودش را داشت که توانستم بگذرانم.

بین همکاری‌هایی که تا به حال داشتید، کدام‌یک را از همه بیشتر دوست دارید و از خواندن با چه کسی بیشتر لذت بردید؟
بیشتر همکاری‌های من از راه دور بوده. یعنی اینطور نبوده که در یک استودیو با هم ضبط کنیم و یا اینکه بتوانیم از لحظات ضبط و روند کار خاطره‌ای بسازیم و بگویم که کار کردن با فلانی خیلی خوب بود. ولی واقعاً می‌توانم بگویم، کار کردن با همسرم خیلی لذت‌بخش است. چون وقتی باهم در یک مکان کار می‌کنیم، احساسی که بین ما وجود دارد، هنگام کار در استودیو لحظات هیجان‌انگیزی می‌سازد. می‌توانم بگویم آهنگ «می‌گذره» که جدید است، جزو کارهایی است که خودم به عنوان یک همکاری خیلی خیلی دوستش دارم.

کلاً دوست ندارید در مورد زندگی خصوصی‌تان کمی صحبت کنید؟
والا روش من طوری است که معمولاً برعکس خیلی از هنرمندان دیگر، زندگی هنریم را با زندگی شخصی‌ام قاتی نمی‌کنم، چون دوست ندارم. البته در واقع دوست دارم، ولی فکر می‌کنم هنوز فرهنگ ما به جایی نرسیده که اجازه بدهد من در مورد زندگی خصوصی‌ام صحبت کنم. همچنین دوست ندارم مورد قضاوت خیلی از آدم‌ها قرار بگیرم. ترجیح می‌دهم، مخاطب‌ها بیشتر روی خودم، هنرم و خوانندگی‌ام تمرکز کنند. به همین دلیل در مورد زندگی خصوصی‌ام سکوت کردم و یا درباره‌اش خیلی کم صحبت می‌کنم. صرفاً به خاطر مردم و موقعیت فرهنگیمان.

مصاحبه با سوگند

محبوب‌ترین لالایی که برای پسرتان می‌خوانید چیست؟
واقعیتش من هر شب برای پسرم انواع مختلف شعر و ملودی را به‌عنوان لالایی می‌خوانم. به زبان انگلیسی، آلمانی و ایرانی. یعنی نمی‌توانم بگویم که لالایی‌ها ترانه شخص خاصی هستند. خودم آن‌ها را می‌سازم و برایش اجرا می‌کنم. او هم حال می‌کند و به خواب می‌رود.

چه تصوری از ازدواج و مادر شدن داشتید که الان تغییر کرده است؟
خوب می‌توان گفت شخصی مثل من که همیشه در راه و هواپیماست و از این سفر به آن سفر می‌رود، تغییر خیلی بزرگی کرده. واقعاً مادر شدن یک شغل است. زن خانه‌دار بودن هم سختی‌های خود را دارد. ولی نه به اندازه یک مادر که باید تمام وقتش را صرف فرزندش کند. این تغییر خیلی بزرگی است. من معتقدم وقتی خدا برکتی را می‌دهد، قدرت نگهداری‌اش را نیز به انسان می‌بخشد. به همین دلیل این تغییر را پذیرفتم و با آن کنار آمدم.

خاطره و یا داستانی بامزه و هیجان‌انگیز از آشنایی یا زندگی با زخمی دارید؟
والا با مزه‌ترین خاطره، (البته نمی‌توانم بگویم خیلی بامزه بود) ولی چیزی که در ذهنم مانده این است که من و زخمی به جایی رسیدیم که مجبور شدیم دو روز در ماشین بخوابیم. ‌همیشه می‌گویند عقل انسان به چشمش است. مردم براساس آن چیزی که می‌بینند، فکر می‌کنند که ما هنرمندان، چه زندگی‌های خفن و جذابی داریم. در چه خانه‌هایی زندگی می‌کنیم و سوار چه ماشین‌هایی می‌شویم. اما از طرفی باید بگویم که آن دو روز، از قشنگ‌ترین روزهای زندگی من و امیرعلی بود. چون آن باند، شکل گرفت. برای ما خیلی قشنگ و بامزه بود. چون عشقی که میان ما بود، مهم بود. ولی اینکه در چه موقعیت سختی قرار داشتیم، اصلاً اهمیت نداشت.

جالب‌ترین شایعه‌ای که درباره خودتان شنیدید و خیلی تعجب کردید چیست؟
این خیلی سوال سختی است. واقعاً شایعه خیلی زیاد هست. نمی‌توانم این را توضیح بدهم. اصلاً نمی‌دانم چه بگویم. مثلاً گاهی روابط اجتماعی که بین من و اطرافیانم وجود دارد را به اخبار بی‌اساس تبدیل می‌کنند. البته این روند معمولی است. حتی فکر می‌کنم از کم حاشیه‌ترین هنرمندان باشم و به همین دلیل شایعات متفاوت و زیادی هم پیش نمی‌آید.

کجا و در کدام کار به خود افتخار کردید و گفتید که مسیر این است و دارم راه را درست می‌روم؟
در کار «سلام». آهنگ «سلام» واقعاً برایم چالش‌برانگیز بود. کار خیلی عجیبی بود و واقعاً جواب داد. چون همیشه دوست داشتم به جایی برسم که بتوانم با مردم حرف بزنم. یعنی حرف زدن صرفاً با اشعار. همچنین بتوانم از این طریق به آن‌ها کمک کنم تا غمگین نباشند و از جایشان بلند شوند. من توانستم با آهنگ «سلام» به این هدف برسم.

تصور کنید دختری دقیقاً با همان حال و هوا و احساساتی که شما داشتید، در ایران است و می‌خواهد راه شما را برود. به او چه می‌گویید؟
یک دختر در ایران، حتماً برای او خیلی سخت خواهد بود. ولی به او می گویم که نباید امید را از دست داد. تا جایی‌که می‌تواند به هنرش ادامه بدهد تا پیشرفت کند. درس موزیک بخواند و اطلاعاتش را در این زمینه بالا ببرد. تا اینکه بالاخره یک روز در ایرانی آزاد دختران عزیزمان بدرخشند.

آیا چیزی بوده که در این سال‌ها بخواهید در موردش حرف بزنید ولی فرصتش پیش نیامده باشد؟ الان این فرصت را دارید که بازگو کنید.
بله. مثلاً موضوعی در مورد ایمان من هست. همیشه در پیجم در مورد خدا صحبت می‌کنم و در مورد حسم راجع به خداوند مطالبی می‌نویسم. همه سوال می‌کنند که این‌ها از کجا آمده؟ داستان چیست؟ همیشه خیلی دوست دارم که راجع به این موضوع صحبت کنم. ولی متاسفانه نمی‌شود. خوب من یک دختر مسیحی هستم که مطمئناً بعضی‌ها این را می‌دانند و برخی نمی‌دانند. واقعاً خداوند زندگی من را تغییر داده و هنوز در حال جنگیدن با ضعف‌هایم هستم. خداروشکر. وقتی به خدا ایمان داری، ضعف‌هایت را می‌فهمی و می‌شناسی. در نتیجه این ضعف‌ها تبدیل به قدرت می‌شوند. این از واقعیت‌هایی است که فکر می‌کنم، بچه‌ها در ایران به دلیل فشارهای زیاد گم کرده‌اند. من امیدوارم دوباره ایمان‌شان را به دست بیاورند و با کمک خداوند بتوانند دوباره روی پاهای خود بایستند و به زندگی ادامه بدهند.

بهترین خصوصیت اخلاقی سوگند چیست؟
بسیار مهربانم و با وجود این مهربانی گاهی از من سوءاستفاده می‌شود.

بدترین خصوصیت اخلاقی سوگند چیست؟
خیلی بداخلاق هستم. بله گاهی زیادی جدی و بداخلاق هستم. کمی هم مودی هستم. البته از ابتدا اینطور نبودم و با توجه به شرایط تغییر کردم. در محیطی کار می‌کنم که شرایط کاری آنقدر سخت و سرسام‌آور است که باعث شده کمی بداخلاق و مودی بشوم. اما دارم روی آن کار می‌کنم.

مرسی از اینکه دعوت ما را پذیرفتید. نظرتان در مورد مجله پُل چیست؟
راستش خیلی جالب است. این همیشه در ذهنم بود که چرا مجلات ایرانی در مورد آرتیست‌ها اینقدر کم است. چرا چنین چیزی راه‌اندازی نمی‌شود. واقعاً خیلی خوشحال شدم زمانی که شنیدم این همکاری بین شما و‌ رادیو جوان در حال شکل‌گیری است و قرار است از هنرمندان حمایت شود و مردم می‌توانند در یک مجله این مطالب را داشته باشند. بسیار خوب و عالی. امیدوارم موفق باشید.

با پل در ارتباطیم

این مقاله را با دوستان خود به اشتراک بگذارید