بیوگرافی دنیا دادرسان
دنیا دادرسان پیش از اینکه به عنوان یک خواننده جوان به شهرت برسد، آهنگهای هنرمندان مورد علاقهاش را بازخوانی یا کاور میکرد و در شبکههای اجتماعی مانند اینستگرام به اشتراک میگذاشت. او یک میکروفون در اتاقش داشت و با تمام احساس ترانهها را اجرا میکرد. ریشههای این علاقه به ۸ سالگی او میرسد، زمانی که دنیا وارد کلاس پیانو شد. پدر و عمویش نیز در نواختن پیانو، کیبورد و خوانندگی دستی بر آتش داشتند و این علاقه به دنیا هم منتقل شده بود. دنیا در ادامه مسیر با خانوادهاش از ایران خارج میشود و به استرالیا مهاجرت میکند. بعد هم با موزیک ویدئوهای موفقی مانند اکو تا بیادب میدرخشد. به بهانه سفرش به استانبول با او مصاحبهای اختصاصی داشتهایم. در این مصاحبه درباره مسیر دنیا تا رسیدن به شهرت و حواشی این مسیر پرسیدهایم.
وقتی به اطرافیان گفتید که میخواهید خواننده شوید، چه واکنشی داشتند؟
آن موقعی که قصد شروع کردن به صورت حرفهای را داشتم با مادرم زندگی میکردم؛ او اصلاً موافق نبود و مدت زمان طولانی طول کشید تا این موضوع را بپذیرد و به عنوان یک مادر نگران بود. الان که میداند این کار را دوست دارم به من افتخار میکند و همیشه حمایتش را دارم.
با توجه به دوری از تیمتان، برای تولید یک موزیک چه مراحلی را طی میکنید؟
من و تیمم از دور با هم کار میکنیم. اول شعر و ملودی را به صورت ماکت برایم میفرستند و من چند بار گوش میکنم. بعد با مدیر برنامههایم همفکری میکنیم. اگر از آهنگ خوشمان بیاید به دنبال مراحل تنظیم و انتخاب کاور وة میرویم و تصمیم میگیریم که مثلاً این موزیک تیزر داشته باشد یا خیر و…
سختترین چالشی که در مسیر خوانندگی داشتید چه بود؟
قبل از اینکه بخواهم با کمپانی رادیو جوان کار کنم، مسیر سختی را پشت سر گذاشتم. چون در این مسیر با آدمهای مختلفی آشنا شدم که در ظاهر میخواستند کمکم کنند، اما در واقعیت هیچ وقت این کار را نکردند و ذهنیتم را درباره مارکت موسیقی بد کرده بودند. فکر میکردم همه این طور هستند تا اینکه به اینجا رسیدم.
تا اینجا خاطرات خوبتان بیشتر بودهاند یا خاطرات بدتان؟
همیشه خوب بوده؛ چون در مسیر تولید موزیک بودم. حتی اتفاقات بد هم برایم جالب هستند و سعی میکنم از ویدئوهای پشت صحنه هم استفاده کنم.
نیا به جز خوانندگی چه کارهایی بلد است؟
به صورت غیرحرفهای پیانو میزنم. آشپزی بلدم و بسیار به آن علاقهمندم، همیشه در کودکی فکر میکردم که وقتی بزرگ شوم، برنامههای آشپزی میسازم. بازیگری را هم دوست دارم. ادیت ویدئو جزو علاقهمندیهای دیگرم است. با نرمافزارهای ادیت ویدئو کار میکنم. مدام در اینترنت میچرخم تا ادیت را یاد بگیرم. دوست دارم از نرمافزارهای ادیت ویدئو بیشتر سر دربیاورم.
الان فقط مشغول خوانندگی هستید یا درس هم میخوانید؟
در حال حاضر درس نمیخوانم. روی آهنگهایم کار میکنم و یک شغل دیگر هم دارم.
فکر میکنید چرا جامعه ایرانی، هنرمندان کم سن و سال را آنطور که باید جدی نمیگیرد؟
دوست دارم کسی جواب این سوال را به من هم بدهد و قانعم کند. خیلی پیش آمده که در جمعی بودهایم و سن من را پرسیدهاند. وقتی میگویم 22 سالهام، میگویند: آخی! حس میکنم وقتی زیر ۳۰ سال سن داری، تو را بچه میبینند. طرفداران سن بالا هم دارم؛ نمیتوانم بگویم همه این طور هستند ولی برخیها، افراد جوان را واقعاً جدی نمیگیرند.
بزرگترین آرزوی قبل از ۳۰ سالگیتان چیست؟
آدمی نیستم که آرزوی بزرگ کنم. اصولاً آرزوهایی میکنم که بدانم با تلاش به آنها میرسم. فکر میکنم تا ۳۰ سالگی به آرزوهای زیادی برسم و بعد سراغ بعدیها بروم. مثلاً در یک سنی، نشستن روی همین صندلی مصاحبه برایم آرزو بود، اما الان به آن رسیدهام. در حال حاضر دوست دارم کنسرتهای بیشتری داشته باشم و بیشتر روی استیج بروم.
اولین اجرایتان در سیدنی چطور بود؟
استرس داشتم، اما بد نبود. اجرای روز بعدم در ملبورن خیلی بهتر بود.
دوست دارید کدام یک از خوانندههای ایرانی به کنسرت شما بیایند؟
الان گوگوش و آرش در ذهنم آمدند.
اتفاق جالبی در کنسرت سیدنی داشتید؟
دفعه اول با خودم میگفتم: اوقتی روی استیج بروی آدمها با آهنگ تو همخوانی نمیکنندب. اما در ملبورن و سیدنی که اولین برنامههایم بودند، یکی از گوشیهایم را درآوردم و دیدم که همه جمعیت دارند با آهنگ
اکو تا بیادب میخوانند. این لذتبخشترین خاطرهام بود. این آهنگ را دوبار در آن مراسم اجرا کردم.
بامزهترین برخوردی که از سمت طرفدارانتان داشتید چه بود؟
کلاً خیلی دوستداشتنی و بامزهاند. مثلاً بعضیها که میخواهند با هم عکس بگیریم، مستقیم نمیگویند. میگویند همسایه دختر خاله مامانم تو را خیلی دوست دارد، میشود برای او عکسی با تو بگیرم؟ این خیلی جالب است و همیشه هم این برخورد را میبینم. همیشه از خودم میپرسم که چرا مستقیم به من نمیگویند؟ اگر مستقیم بگویند خیلی خوشحالتر میشوم. یک بار هم در مرکز خرید بودم و شخصی داشت با تلفن حرف میزد، یکدفعه تلفنش را قطع کرد و گفت من تو را میشناسم، یادم نمیآید چه کسی هستی، اما اجازه بده یک عکس با تو بگیرم، عکس گرفت و رفت.
داستان بازی کردن شما در کلیپ جیگر طلا از حسین مخته و اشکان چه بود؟
آن زمان در ایران بودیم و ۱۰ سالم بود. عموی ناتنی من ااشکانب از من خواست در آن کلیپ بازی کنم، من هم که از همان کودکی علاقه زیادی به این کار داشتم، خلاصه این کلیپ را ساختیم. آن دوران همه در مهمانیها با این آهنگ میرقصیدند. اگر به آن دوران برگردم دوباره در این کلیپ بازی میکنم.
لطفاً برای ما از آلبوم جدیدتان، شطرنجی بگید.
برای آلبوم شطرنجی ابتدا در مارکت جهانی بسیار تحقیق کردیم و مبنا را این مارکت قرار دادیم. در دورانی که روی این آلبوم کار میکردیم اوایل و اواسط قرنطینه بود و من و همکارانم هم مثل همه مردم جهان در قرنطینه خانگی بودیم. طبیعتاً به خاطر این شرایط خیلی زمان بیشتری داشتیم که روی این آلبوم کار کنیم و بتوانیم زودتر آلبوم را به دست طرفداران برسانیم.
به نظر من موزیک ایرانی میتواند به روزتر باشد و این را وظیفه خودم و همه دوستانی که در این مارکت هستند میدانم که سعی کنیم موزیک ایرانی را بهتر کنیم. البته این حرف به این معنی نیست که موزیک سنتی و اصیل ایرانی را در نظر نگیریم. من میتوانم این ادعا را داشتهباشم که با توجه به کارنامهای که دارم و داشتن آهنگهایی مثل اکو تا بیادب با تنظیم مدرن و ملودی ایرانی، نشان دادم که موزیک ایرانی را دوست دارم و به آن احترام میگذارم.
برای این آلبوم به این نتیجه رسیدیم که یک سبک متفاوت را داشته باشیم. من دوست داشتم که بخش دیگری از موزیک و سبک خودم را نشان بدهم که البته این آلبوم خیلی به سلیقه من نزدیک هست. در آهنگ سیاه و سفید برای Vocal از استانداردهای بینالمللی استفاده کردیم که زیاد در موزیک ایرانی مرسوم نیست. مثلاً از 20 لاین برای Vocal Harmony و Back Vocal استفاده کردیم. همچنین من صدای بمتری نسبت به خوانندههای خانم دارم که در این آلبوم بیشتر از آن استفاده کردم. در آلبوم شطرنجی با هنرمندان بسیار با استعدادی مثل خشایار درخشان و سالار پیزری آشنا شدم که سلیقههایمان هم در موزیک خیلی به هم نزدیک بود.
شاید آلبوم شطرنجی مثل آلبوم دنیا طرفدارانم را راضی نکرده باشد، اما این آلبوم باعث شد علاقهمندان جدیدی به خانواده طرفدارانم اضافه شوند که برای من بسیار لذتبخش بود.
بهترین همکارانتان چه کسانی هستند؟
همه آنها عالی و بهترین هستند و بسیار تلاش میکنند. من با بیشتر همکارانم از دور کار میکنم و معمولاً درباره موزیک صحبت میکنیم و جز موزیک صحبت دیگری با هم نداشتهایم. ولی دو نفر از دوستان و همکارانم هستند که رابطه صمیمیتری داریم. آقای علی لباسچی که شروع کار من و اولین آهنگم با همکاری ایشان بود و چون ایشان هم در ملبورن زندگی میکنند با هم صمیمی هستیم و همینطور مدیر برنامههایم آقای حامد هاشمی که در رسیدن من به اینجا بسیار تلاش کردند.
چه چیز بزرگی از مادرتان یاد گرفتید؟
اینکه در بدترین روزها هم سعی کنم خوشحال و مثبت باشم و اجازه ندهم اطرافیانم انرژی منفی بگیرند و ناراحت شوند.
برادر کوچکتر شما دوست دارد مانند شما خواننده شود؟
دانیال بازیگری را دوست دارد و در فاز خوانندگی نیست. یک فیلم به نام Ali’s Wedding هم بازی کرده که در Netflix پخش شد. خیلی وقتها از او برای ویدئوهای اینستگرامم استفاده میکنم؛ چون طرفداران من دانیال را هم دوست دارند.
عجیبترین شایعهای که در مورد خودتان شنیدهاید چه بود؟
اینکه اگر دنیا به جایی رسیده، بخاطر دیگران و ارتباطاتش بوده و یا با فلانی دوست شده که آهنگش پخش شود. این شایعهها در مورد بیشتر خوانندههای زن ایرانی وجود دارند. به نظرم آنهایی که این شایعهها را میسازند فکر میکنند اگر دختری به جایی برسد، یعنی با تلاش خودش نبوده است.
پیش آمده که از انتشار پستی در اینستگرام پشیمان شوید؟
آن اوایل زیاد نمیدانستم چه چیزی را باید منتشر کنم و چه چیزی را نباید. حالا بهتر سلیقهها را میشناسم؛ نه اینکه بگویم خودم را تغییر دادهام و یا جور دیگری رفتار میکنم، الان هم خودم هستم. بیشتر مواقعی که از انتشار پستی پشیمان شدهام، زمانی بوده که خودم نبودهام و میخواستم چیزی را به صورت مصنوعی اجرا کنم.
یک روز دنیا چطور میگذرد؟
همان طوری که همیشه در استوریها میبینید است. زمانی که در ملبورن هستم هر روز سر کار میروم. صبحها اگر دیرم نشده باشد، اینستگرام را چک میکنم چون اختلاف زمانی ما در استرالیا با تمام دنیا زیاد است. وقتی من خوابم، باقی دنیا بیدارند. اگر زمانم کم باشد، فقط پیغامهای مهم را بررسی میکنم. در خانه ماندن را دوست ندارم، اگر سر کار نروم، دوست دارم حتماً یک کاری انجام بدهم چون آدم فعالی هستم.
این اختلاف ساعت در پخش موزیک شما هم تاثیرگذار بوده؟
معمولاً زمان پخش موزیکها بین ساعت ۷ تا ۹ شب به وقت ایران است که به زمان ما در استرالیا ساعت ۳-۴ صبح میشود. کمی سخت است اما معمولاً بیدار میمانم و پست میگذارم. در کل شیرین است. یک بار خواب ماندم و مدیر برنامههایم تماس گرفت که ادنیا بیدار شو، باید موزیکت را در اینستگرام پست کنیب.
اگر بخواهید یک ویژگی بدتان را کنار بگذارید آن چیست؟
خیلی آدم حساسی هستم و حس میکنم این حساس بودن دیگران را خیلی اذیت کرده است. خیلی زود بهم برمیخورد و شکنندهام. سعی میکنم روی این موضوع کار کنم اما به اطرافیانم هم گفتهام که بیشتر مراعات کنند. در رفتارم با دیگران هم همین حساسیت را دارم و نمیخواهم کسی را ناراحت کنم.
دوست دارید چه چیزی را در جهان تغییر دهید؟
اینکه مردم یکدیگر را آنقدر زود قضاوت نکنند. کسی را که حتی یکبار هم ندیدهاید، درباره او در ذهنتان داستان نبافید. خودم هم گاهی قضاوت میکنم؛ اما خوب نیست.
آخرین باری که ایران رفتید کی بود و دلتان برای چه چیزی تنگ شده؟
10 سالی میشود که به ایران نرفتهام و دلم برای بستنی آیسپک و بستنی شاتوتی، سالادهای رستوران آپاچی تنگ شده است. آن موقع ۱۲ ساله بودم و زیاد با تفریحات داخل ایران آشنا نشده بودم. دوست داشتم اگر شرایط خوب بود، من هم در ایران میماندم.
کتاب و فیلم مورد علاقهتان چیست؟
کتاب خوان نیستم، اما فیلم زیاد میبینم. فیلم A Star Is Born را ۵ بار دیدهام. در کودکی آتشبس و تایتانیک را دوست داشتم.
به نظرتان چه چیز خوب و بدی در مورد استرالیا و ترکیه وجود دارد؟
در استرالیا قوانین رانندگی خیلی سرسختانه اجرا میشود و همه مقید هستند. در استانبول از فرودگاه بیرون آمدم و میخواستم ماشین بگیرم. با همان خیال که در استرالیا همه به قوانین احترام میگذارند و ماشینها برای عابرین توقف میکنند، وارد خیابان شدم و با بوق بلند راننده مواجه شدم. خوبی ترکیه این است که نزدیک به ایران است و ایرانی زیاد دارد. استانبول شهر شاد و زندهای است؛ اما در ملبورن مراکز خرید خیلی زود بسته میشوند و همه به خانههایشان میروند، مگر اینکه آخر هفته باشد.
واکنشتان به هیترها چیست؟
هیترها همیشه هستند و هر چه بیشتر میشوند حس میکنم در کارم قویتر شدهام. قبلاً اینطور نبودم؛ اما حالا پذیرفتهام که وجود افرادی که از من متنفر هستند ثابت میکند که موفق عمل کردهام.
اگر خواننده نبودید چه کاره میشدید؟
بازیگر. کلاً در همین فازها بودم. هیچ کاری به جز این چیزها را دوست نداشتم. اما نمیخواهم شبیه هیچ کسی باشم و تفاوت را دوست دارم.
چه پیغامی برای کسانی که دوستتان دارند، دارید؟
مرسی که مرا دنبال میکنید. از صبح که بیدار میشوم، دوست دارم کاری کنم که شما دوست دارید. اگر شما نبودید، من هم الان اینجا نبودم. مرسی که آهنگهایم را گوش میدهید، موزیک ویدئوهایم را میبینید و مرا حمایت میکنید. خیلی دوستتان دارم.
چه توصیهای به کسانی که میخواهند خواننده شوند دارید؟
هر کسی هر کاری را دوست دارد باید ادامه دهد، چون بعداً پشیمان میشود.
نظرتان درباره مجله پُــل چیست؟
تیم بسیار دوستداشتنی دارید. همه شما بسیار مهربان هستید. اولین باری که مجله پُل را دیدم خیلی برایم جالب بود که مجلهای در مورد فشن و موزیک صحبت میکند و خیلی قشنگ و تمیز است. از سال قبل منتظر بودم که با من مصاحبه کنید و مرسی که مرا دعوت کردید.