بیوگرافی علی نیک زاد
علی نیک زاد ۲۶ ساله یکی از عکاسان جوان، اما با تجربه و خلاق ایرانی است. او در تهران متولد شدهاست. علی مدرک کارشناسی آموزش زبان انگلیسی دارد؛ اما به صورت تخصصی مشغول عکاسی فشن است. نقطه نظرها و ریزبینیاش در مورد عکاسی فشن بسیار جذاب و ریزبینانه میباشد. در برخورد با مدلها و عکاسی کردن، سبک و ترفندهای خاص خودش را دارد. در این شماره مصاحبهای اختصاصی با او داشتهایم. از او برای همکاریاش در تهیه این مصاحبه بسیار متشکریم. در صفحههای بعدی هم میتوانید برخی از کارهای او را تماشا کنید. برای تماشای آثار بیشتر به صفحه اینستاگرامش به آدرس Alinixad بروید.
داستان عکاس شدن شما چطور بود؟
از کودکی به هنر و عکاسی علاقه داشتم. یک دوربین Yashica قدیمی داشتیم که به خاطر کم سن بودنم، کمتر اجازه داشتم از آن استفاده کنم. اما هر از چند گاهی که از آن استفاده میکردم برایم پر از لذت بود. از سال ١٣٨٨ که برادرم به کلاس عکاسی رفت و دوربین حرفهای خرید من هم دوربینش را میگرفتم و عکاسی میکردم و رفته رفته علاقهام به عکاسی جدیتر شد. بعدها در دانشگاه از دوستانم عکاسی میکردم و بعد از دانشگاه خیلی جدیتر عکاسی را دنبال کردم. با مطالعه و تمرین زیاد سعی کردم هر روز بهتر و بهتر بشوم. روندی که همچنان ادامه دارد.
از نظر شما مشخصههای اصلی برای نقد یک عکس چیست؟ یا به عبارتی چه چیزهایی یک عکس باکیفیت و خوب را میسازند؟
یک عکس خوب در شاخه فشن متشکل از موارد مختلفی است. از لباس و استایلیست گرفته تا میکآپ، مدل، لوکیشن، همه و همه در تولید یک عکس نقش خوبی دارند. وقتی هربخش به صورت حرفهای و در سطح بالایی باشد، حتماً خروجی عکس خوب خواهد شد.
قبل از فشردن شاتر به چه چیزهایی دقت میکنید؟
باید به نکات مختلفی توجه کنم؛ من جمله اینکه مدل پوزیشن خوبی دارد یا نه؟ در قاب عکس چیز اضافی نباید باشد. لباس و جزئیات آن در حالت درستی باشد، زاویه تابش نور، جزئیات تنظیمات دوربین و… نیز برایم بسیار مهم هستند.
عجیبترین لوکیشنی که در آن عکاسی کردید کجا بود؟ کمی آن را توصیف کنید؟
در لوکیشنهای عجیب زیادی عکاسی کردهام؛ عکاسی در گاوداری یکی از عجیبترینها بود. بوی بد محیط، گرمای هوا و کارگرانی که به فضای عکاسی آشنایی نداشتند، سختیهای محیط را دو چندان کرده بود. یکی دیگر از لوکیشنهای عجیب و سختِ دیگر نجاری بود. برای رسیدن به زاویه مناسب لازم بود که روی زمین بنشینم و یا حتی دراز بکشم که با وجود آن همه خاک اره روی زمین کار خیلی سختی بود. البته که هیچکدام از این سختیها برایم مهم نیستند و صرفاً برای خودم و تیمی که با هم کار میکنیم یک چالش است.
اگر از شما بخواهیم چند لوکیشن برای عکاس به مردم معرفی کنید، شما کدام را پیشنهاد میدهید؟
در مورد معرفی کردن لوکیشن باید بگویم که سختترین بخشِ کار همین است. برخلاف خیلی کشورها که میتوانی آزادانه در لوکیشنهای زیادی عکاسی کنی، اما در ایران با توجه به محدودیتهایی که دارد لوکیشن مناسب پیدا کردن کار خیلی سختی است. از این رو خیلیها از راه اجاره دادن محل عکاسی، کسب درآمد میلیونی میکنند؛ با اینکه لوکیشنی که دارند محل زیاد خاصی هم نیست. اما چون محیط امنی برای عکاسی مهیا کردهاند، چاره دیگری نیست! خب به همین خاطر معرفی کردن لوکیشن کار سختی به نظر میآید. به نظرم اطراف شهر همیشه جاهای مناسبی برای عکاسی هستند، چه برای آماتورها و چه برای حرفهایها.
چه توصیههایی برای عکاسان موبایلی دارید؟
این روزها با وجود گوشیهای هوشمند عکاسی به مراتب کار راحتتری شده و حتی برادرزاده ۵ ساله من هم با گوشی پدرش عکس میگیرد! اما اینکه بتوانیم از این ابزار به درستی استفاده کنیم امر مهمی است. کم و زیاد کردن نور در همان منوی اتوماتیک دوربین گوشی، جابهجا کردن گوشی، ایستادن یا نشستن، دور یا نزدیک شدن به سوژه و در مراحل بعدی استفاده از منوی Pro در گوشی میتواند برای گرفتن عکس بهتری با گوشی کمک کند.
اگر مدل مضطرب باشد یا حرفهای نباشد، چگونه او را راهنمایی میکنید؟
من مدت زیادی از کسانی در عکسهایم استفاده میکردم که مدل نبودند؛ چون بیشتر دنبال صورتها و استایلهای خاص بودم. همین الان هم گاهی این کار را میکنم. به نظرم خلاقیتم را بیشتر میکند. مدلها! این کلمه در ایران کمی عجیب به نظر میرسد! به نظرم کسانی که در ایران به صورت استاندارد و حرفهای این شاخه را دنبال میکنند خیلی کم هستند. چون در واقع ما در ایران اصلاً فشن نداریم که قرار باشد مدل حرفهای داشته باشیم!
وقتی نه سازماندهی درستی هست، نه مجلهای، نه آژانسی، نه آموزشی! پس چه توقعی میرود که تعداد آدمهای حرفهای این شاخه زیاد باشند! به نوعی اینجا خودمان دانشجو و استاد خودمانیم! اما خب تعداد کمی مدل هستند که واقعاً در سطح بالایی قرار دارند و لایف استایل زندگی یک مدل را دارند (ورزش میکنند، رژیم غذایی دارند، مراقبتهای پوستی دارند، متعهد به کارشان هستند و…) کار کردن با این اندک افراد خیلی شرایط راحتتری برای عکاس به وجود می آورد.
برای کاهش استرس معمولاً سعی میکنم قبل از عکاسی کمی با مدل صحبت کنم و بیشتر از خودش بدانم و او را بشناسم و رابطه دوستانهای شکل بگیرد. این حس موجب میشود که جلوی دوربین من راحتتر باشد چون دیگر به نظر او دوستش میآیم نه عکاس! یکی دیگر از کارهایی که میکنم این است که اجازه میدهم در مرحله تست و شروع عکاسی هرطور که خودش دوست دارد پز بگیرد و راحت باشد و در ادامه کم کم به سمت عکاسی اصلی و پزها و حسهایی که مد نظرم هست، پیش میرویم. کار دیگرم این است که اجازه میدهم موزیک مورد علاقه مدل پخش شود. این کار هم به نوعی موجب آرامش او شده و احساس امنیتش را بیشتر میکند. به طور کلی هرچه سعی کنید رابطه دوستانهای با مدل داشته باشید و به شخصیت او نزدیکتر شوید حتماً از استرس او نیز کاسته می شود.
این شغل چه چیزهایی را در وجود شما تغییر داده است؟
سوال جالبی است. راستش اینکه اصلاً تا چه حد میتوان عکاسی فشن را در ایران شغل دانست خودش مبحث قابل تاملی است. آیا صرفِ داشتن درآمد از این راه، میتوان آن را تبدیل به یک شغل کرد؟! امنیت کاری و آزادی عمل کافی را برای یک شغل دارد؟! به واقع این طور نیست! وقتی هیچ نهاد معتبری برای این حرفه وجود ندارد، چه شغلی؟! برای من عکاسی فشن صرفاً یک علاقهمندی و تفریح میباشد، من علاقهمند به این شاخه از عکاسی هستم و مدتی است که با پشتکار بیشتری علاقهام را دنبال میکنم!
الگوهای قدیمی و جدید شما در عکاسی چه کسانی هستند؟
الگوی خاص و مشخصی ندارم؛ چون به واقع از سبک خاصی پیروی نمیکنم و سعی میکنم به سبکهای مختلف هم نگاهی داشته باشم. اما خب عکاسهای زیادی هستند که دوستشان دارم و برای دیدن عکسهایشان گاهی ساعتها وقت صرف میکنم.
Richard Avedon, David Bailey, Pulliam Bassman, Arthur Kanofsky, William Klein, Peter Lindberg, Henry Clarke و خیلیهای دیگر که هیچوقت از دیدن عکسهایشان سیر نمیشوم.
مسلماً کار کردن با مدلهای حرفهای راحتتر است، اما تا به حال سعی کردیدهاید که به یک به اصطلاح (نیو فیس) یا مدل غیرحرفهای کمک کنید و باعث پیشرفتش شوید؟ لطفاً با مثال توضیح دهید که چه کارهایی کردهاید؟
کار کردن با مدلهای آماتور یا در اصطلاح New Face ها برایم جذابیت زیادی دارد و به نوعی خلاقیتم را بیشتر میکند. همیشه وقتی حس میکنم کسی پتانسیلش را دارد و علاقهمند هم هست، حتماً سعی میکنم به او کمک کنم. مواردی بودند که با خودم شروع کردند و الان مدل شدهاند و همکاریهای خوب و گستردهای با برندهای دیگر دارند.
عکاسی مدلینگ و فشن چه تاثیری در نحوه لباس پوشیدن خودتان داشته است؟ آیا از آن الهام میگیرید؟
البته تاثیر خود را داشته است. به نوعی حساسیتم هم در خرید و هم در ترکیب لباسها بیشتر شده. سالهاست سعی میکنم از طراحهای داخلی لباس تهیه کنم تا به نوعی موجب پیشرفت این عرصه در ایران هم بشوم. طراحهای خلاق و خوب زیادی در ایران داریم.
منابع الهام شما در شغلتان چیست؟
منابع الهام من در کارهای مختلف متفاوت است. گاهی یک لوکیشن خوب الهامبخش کارم میشود و گاهی یک لباس. بعضی اوقات فیلمهایی که میبینم و آهنگهایی که گوش میکنم، یا کتابهایی که میخوانم. به طور کلی هر داده تأثیرگذاری که وارد میشود میتواند بعدها الهامبخش کارم باشد.
فکر میکنید تفاوت اصلی شغل شما در ایران و خارج از ایران چیست؟
همانطور که قبلتر هم گفتم ما اصلاً در ایران فشن نداریم. چون مجله تخصصی و آژانسی هم نداریم. به طور کلی هیچ ساز و کار هدفمند و مشخصی در این راستا در ایران وجود ندارد. اگر هم پیشرفتی در این شاخه در ایران میبینیم، حاصل وجود تعدادی عکاس و مدل و طراح لباس خوب است. اینها هستند که کیفیت تعدادی از کارها را بالا بردهاند؛ اما به این معنی نیست که فشن در ایران در حال بهبود است. هرگز! تاوقتی ساز و کار درستی به وجود نیاید پیشرفتی حاصل نمیشود.
نمونه کار های علی نیک زاد