شیرینی زنجبیلی کریسمس
شیرینی زنجبیلی کریسمس و شکل های مختلف آن، تاریخچه ای طولانی دارد. زنجبیل نه تنها خوشمزه است؛ بلکه خواصی دارد که به حفظ شیرینی هم کمک می کند. اولین نان زنجبیلی را می توان در فرهنگ یونانیان و مصریان باستان پیدا کرد که از آن به عنوان هدیه تشریفاتی استفاده می کردند. طبق یک افسانه فرانسوی، نان زنجبیلی در سال 992 توسط یک راهب ارمنی، به اروپا آورده شد. او به مدت 7 سال در فرانسه زندگی کرد و پختن نان زنجبیلی را به کشیشان و دیگر مسیحیان آموزش داد.
اعتقاد بر این است که شیرینی زنجبیلی برای اولین بار در اروپا در اواخر قرن یازدهم پخته شد. در قرن سیزدهم در شهر تورون لهستان، نان زنجبیلی شروع به تولید شد و به سرعت در داخل و خارج از کشور به شهرت رسید. سپس توسط مهاجران آلمانی به سوئد آورده شد.
چرا شیرینی زنجبیلی مخصوص کریسمس است؟
در قرن شانزدهم، الیزابت اول انگلستان مهمانان را با بیسکویت هایی که به شکل آدمک طراحی شده بود غافلگیر کرد. از طرفی برخی از مردم این شیرینی ها را به آب و هوای سرد کریسمس نسبت می دهند؛ زیرا زنجبیل روشی آرامش بخش برای گرم کردن وجود انسان است. برخی دیگر هم می گویند از آنجایی که قبلا نان زنجبیلی به عنوان یک خوراکی لذیذ برای مناسبت های خاص در نظر گرفته می شد، ارتباط آن با کریسمس هم طبیعی است.
داستان مرد شیرینی زنجبیلی
آیا می دانستید یک افسانه قدیمی پشت این خوراکی محبوب وجود دارد؟ بله، افسانه مرد شیرینی زنجبیلی بسته به اینکه کجا و توسط چه کسی گفته می شود متفاوت است. داستان ما نسخه کلاسیک آن است.
داستان از این قرار است که یک پیرزن و پیرمرد به دور از هیاهوی روستا در کلبه ای که در اعماق جنگل دفن شده بود، به تنهایی زندگی می کردند. زن و شوهر تنها بودند و بدون هیچ فرزندی مجبور بودند روزها و شب های خود را در خلوت بگذرانند.
در یکی از همین شب ها بود که فکری به ذهن زن رسید: از نان زنجبیلی، پسری درست کند. اگر او نتوانسته است پسری داشته باشد، این بهترین کار خواهد بود. با این حال وقتی او ساخته خود را از اجاق بیرون می آورد، پسر (یا همان طور که اغلب به آن «مرد» می گویند) از ظرف بیرون پرید و فرار کرد.
زن و شوهرش به دنبال شیرینی انسان نما دویدند: اما فایده ای نداشت. درحالیکه آنها می دویدند، نان زنجبیلی با خوشحالی آهنگ می خواند: «بدو، بدو، با تمام سرعتی که می توانی. تو نمی توانی من را بگیری. من مرد شیرینی زنجبیلی هستم!»
ابتدا مرد از کنار گاوی گذشت. گاو گفت: «Mmmmyouuuuu خوشمزه به نظر می رسد.» مرد درحالیکه به راحتی از گاو پیشی گرفت، به آواز خواندن ادامه داد.
بعد با یک جغد برخورد کرد. «کی…کی…تو کی هستی؟» جغد گفت: «من خیلی گرسنه هستم.» دوباره مرد شیرینی زنجبیلی آهنگ خود را خواند و آماده شده بود تا روباه را هم مسخره کند تا بگوید او هم مانند دیگر دوستانش کند است؛ اما در کمال تعجب، روباه با یک چشم بر هن زدن او را بلعید.
این داستان ابتدا در شماره 1875 مجله «سنت نیکلاس» یک نشریه ماهانه محبوب کودکان آمریکایی، تحت عنوان «مرد شیرینی زنجبیلی» به چاپ رسید. داستان عامیانه شروع میشود: «شما اکنون داستانی را خواهید شنید که مادربزرگی سال ها پیش برای یک دختر کوچولو تعریف کرده است.»
در نسخه 1875، این کوکی در کنار شخصیت های مختلف (شامل حیوانات مزرعه و انسان ها) شعار می دهد: «من از دست یک پیرزن و پیرمرد فرار کرده ام و می توانم از تو هم فرار کنم. من میتوانم!»
البته داستان های مشابه از خوراکی فراری را می توان در فرهنگ های سراسر جهان یافت؛ برای مثال یک شخصیت شیطون از نان در روسیه، پنکیک در آلمان و پیراشکی در مجارستان.
نکته اخلاقی داستان چیست؟
نکته داستان کودکانه مرد شیرینی زنجبیلی، کمی تلخ است: «مراقب باشید به چه کسی اعتماد می کنید. کوکی روباه را باور کرد که وسوسه نمی شود او را بخورد. این اعتماد نادرست منجر به سقوط قهرمان داستان شد.»