به لحظات نچسبیم
روزی استادی وارد کلاس شد. چند دقیقه از کلاس بدون هیچ صحبتی گذشت. پس از چند دقیقه استاد سرش را بالا آورد و رو به دانشجویان کرد و گفت: آیا شما همان افرادی هستید که چند دقیقه قبل وارد این کلاس شدید؟ دانشجویان با تردید پاسخ دادند که بله ما همانها هستیم و هنوز هیچ تغییری نکردیم. استاد روی تخته کلاس یک بازه زمانی را ترسیم کرد و اعدادی را روی آن نوشت. به اعداد اشاره کرد و دوباره پرسید که آیا شما همان افرادی هستید که ۵ سال قبل بودید؟ این بار دانشجویان تردید کردند و گفتند خیر. واقعیت این است که ما هر ثانیه در حال تغییر هستیم و هرگز همان فردی نیستیم که چند ثانیه قبل بود. این موضوع در بازههای زمانی طولانیتر قابل مشاهده است، اما در بازههای زمانی یک ساعت یا یک روز شاید چندان مشهود نباشد. اگر ما اراده کنیم میتوانیم به لحظهها نچسبیم و آنها را رها کنیم. ناامیدی، شکست، ناراحتی، شوکهای عصبی و… در لحظه اتفاق میافتند. ما هستیم که میتوانیم لحظهای را بچسبیم یا آن را رها کنیم.
این نیز میگذرد
کسی در دنیا وجود ندارد که تمام زندگیاش بدبختی باشد؛ حتی بدبختترین افراد یک لحظه شاد داشتهاند. لحظهای ناراحت کننده به وجود میآید. آن لحظه در لحظهای دیگر از بین میرود و لحظهای دیگر جای آن را میگیرد. بخشی از غمی که با ما میماند تنها بازی است که مغز با ما میکند. مغز ما آن لحظه را بارها و بارها مرور میکند و در هر بار مرور بخشی از حادثه ناراحت کننده را مجدداً خلق میکند. آن را بزرگتر از چیزی که بوده است مینماید و این گونه است که در این روند تکرار مصایب کمکم خودمان هم باورمان میشود که این غم همچنان وجود دارد. تنها کلید شادی رها کردن چیزی است که ماهیت ماندنی ندارد و گذرا است.
برای مشکلاتتان عزاداری کنید؛ سپس آنها را به خاک بسپارید
به خودتان فرصت عزاداری برای مشکلاتتان را بدهید. شما میتوانید غمتان را بکشید، بالای سر آن بنشینید و برایش مراسم سوگواری برگزار کنید. فریاد بزنید، اشک بریزید و بگذارید آنچه باید باشد به وجود بیاید. سپس آن را رها کنید. غمتان را به خاک بسپارید و بروید. هیچ ایرادی ندارد که ما در لحظه برای مشکلمان اشک بریزیم یا فریاد بزنیم. این برونپاشی و توانایی رها شدن ما را قویتر میکند و از پرخاشگری در آینده جلوگیری میکند. به اظهار نظرهای دیگران درباره احساساتان اهمیتی ندهید. این واقعیت را بپذیرید که مشکلات ما برای بیشتر مردم اهمیتی ندارد. آن دسته از دوستانی هم که به ما اهمیت میدهند در نهایت میتوانند با گفتن جمله «این غم را رهایش کن» ما را همراهی کنند. این چیزی است که خودتان باید به خودتان بگویید. بپذیرید که دنیا و هر آنچه در آن هست در حال گذر است.
اگر اینجا زنده ماندی باز هم میتوانی زنده بمانی
تئوری جالبی وجود دارد که میگوید اگر شما بتوانید در یک موقعیت دشوار روحی خودتان را ترمیم کنید، میتوانید در موقعیتهای مشابه و حتی سختتر نیز دوام بیاورید. درباره این نظریه چند دقیقهای فکر کنید. قبلاً در چه لحظاتی دوام آوردهاید؟ شب امتحانی سخت، از دست دادن یک عزیز، در شرایط بد اقتصادی و یا هر چیز مشابهای که برای شما سخت بوده است؟ درگیر این خاطرات نباشید، فقط به خودتان بگویید: بله آن روز توانستم و باز هم میتوانم از این حال بد رهایی یابم.
تجربهها را حفظ کنید
یکی از بزرگترین مشکلات پس از هر شکستی، بدبین شدن نسبت به شرایط مشابه است. اگر مشکلی در گذشته شما وجود داشته، دلیل نمیشود که آن مشکل باز هم برای شما پیش بیاید. مسیرتان را بررسی کنید و خودتان اجازه ندهید که آن مشکل دوباره پیش بیاید. زمانی که غمتان را دفن میکنید، تجربههای آن را برای خودتان نگه دارید. با انگیزه بمانید و خوشحال باشید که نگرش جدیدی درباره مشکلات قدیمی کسب کردهاید. سالها بعد بابت زندگی که زیستهاید شکرگذار خواهید بود و با خوتان میگویید که شاید زندگی بدون این تجربههای خوب و بد برایم کسل کننده میشد.
به خودتان آگاه باشید
برای مدتی خودتان را زیر نظر بگیرید. رفتارتان را در مورد اتفاقات مشابه چک کنید تا مطمئن شوید که از مسیرتان منحرف نمیشوید. همه چیز را روی کاغذ یادداشت کنید. اگر نیاز بود از یک مشاور کمک بگیرید. برای مثال اگر در روند کاهش وزنتان از خودتان ناامید شدهاید، بد نیست که با یک متخصص تغذیه و مربی باشگاه در این روند همراه شوید. از اطرافیانتان بخواهید شما را تشویق کنند. ما برای موفقیت در هر زمینهای میتوانیم از هزاران فردی که اطراف ما هستند و تصورش را هم نمیکنیم راهنمایی بخواهیم. در کنار مشورت با دیگران هیچ گاه فراموش نکنید که آگاهترین فرد به ما، خود ما هستیم.