بیوگرافی ماندانا کریمی

ماندانا کریمی ۳۶ ساله متولد ساوه است و در حال حاضر در بمبئی هند زندگی می‌کند. او در هنرستانی واقع در هفت تیر تهران، رشته عکاسی و سینما خواند و در ایران کارهای مختلفی انجام داد؛ اما یک سال قبل از مهاجرت، یک کورس چند ماهه گذراند و سپس برای همیشه ایران را ترک کرد. او از ۲۰ تا ۳۴ سالگی، بدون گذراندن دوره‌ای، بازیگر بوده است؛ اما بعد از مهاجرت به هند و تصمیم به ادامه بازیگری، یک دوره سه ماهه گذراند. ماندانا کریمی در حال حاضر با یک شرکت طراح داخلی در شهر بمبئی همکاری می‌کند و به تحصیل در رشته طراحی داخلی مشغول است.

از چه زمانی و چرا به هند مهاجرت کردید؟

بنده در سن ۲۲ سالگی، یک تبلیغ تلوزیونی هندی در مالزی بازی کردم و بعد از آن، یکی از آژانس‌های مدلینگ هندی با آژانس من در هنگ کنگ تماس گرفتند تا به هند برای مدلینگ بروم. اولین بار در سال ۲۰۱۰ به مدت سه ماه به هند رفتم؛ اما به دلیل زندگی شخصی، به هنگ کنگ بازگشتم و یک سال و نیم در آنجا بودم. در آن مدت به کشورهای مختلف سفر کردم؛ اما در سال ۲۰۱۲ برای همیشه به هند مهاجرت کردم. واقعیت این بود که آنجا کار برای من خیلی بهتر بود و جای پیشرفت بیشتری نسبت به جاهای دیگر داشت؛ چرا که در آن سال‌ها دخترانی با موی مشکی و یا پوست گندم‌گون، خیلی جای کار در این عرصه در اروپا نداشتند؛ اما در حال حاضر به خاطر اینستاگرام و تغییر در حرفه، شرایط بهتر شده است.

مدرک تحصیلیتان چیست و چه دوره هایی را گذرانده‌اید؟

مدرک تحصیلی بنده دیپلم است، چون نتوانستم دانشگاه را کامل سپری کنم؛ اما در چند سال گذشته، مدرک‌های کوچک زیادی گرفتم. به عنوان مثال: در دیزاین اسکول که یک مدرسه ایتالیایی است و دو شعبه در بمبئی و میلان دارد کورس گذرانده‌ام و مدرک هواپیمایی دارم که هیچ وقت استفاده نکرده‌ام؛ همچنین مدرک بازیگری از اکترز تروت هم دارم.

ماندانا کریمی

درباره studio.kkd توضیح دهید.

این استودیو، یک کمپانی دیزاین خانه است و من مارکتینگ و سوشال مدیا آن را به عهده دارم. در واقع بنده بازاریابی و روابط عمومی را انجام می‌دهم و همچنین بخشی از پروژه‌هایی را که مشتری از ما درخواست می‌کند مدیریت می‌کنم. این کمپانی یک شرکت 7 ساله در بمبئی است و آنها فقط در آپارتمان‌های لوکس شرکت می‌کنند. در حال حاضر بیش از 1 سال است که با آنها همکاری می‌کنم.

شما تجربه بازیگری در بالیوود را داشته‌اید. چطور شد که وارد دنیای بازیگری شدید و چرا آن را رها کردید؟

برای من بازیگری یک آرزو نبود و حتی وقتی می‌خواستم از ایران خارج شوم، فقط دنبال یک کار برای خروج و پول به دست آورن بودم تا بتوانم از پس خود در کشور غریب بربیایم. خیلی از اطرافیان می‌گفتند «ماندانا تو قد بلند و لاغر هستی و چرا مدل نمی‌شوی». واقعیت این است که در ایران چند پروژه عکاسی انجام داده‌ بودم که عکاسان گفتند تیپ و چهره مناسب مدل بودن را ندارم؛ اما از آنجایی که خیلی لج باز هستم ادامه دادم. بعد از آمدن به هند، افراد زیادی به من می‌گفتند که اگر آودیشن، رقص و … یاد بگیرم، به دلیل بزرگ بودن بالیود، شاید بتوانم بازیگر شوم و اینگونه شد که من آدیشن و کلاس‌های رقص و آواز گذراندم و کار به دست آوردم و یک آن متوجه شدم که الان یک بازیگر هستم و وارد این دنیای هنر شده‌ام.

فکر می‌کنم برای شخصی مانند من، بازیگری چیزی نبود که از همه وجود برایش وقت بگذارم و صرفا یک تجربه بود. به نظر من انسان دلیلی ندارد تا آخر عمر یک کار ثابتی انجام دهد. وقتی بازیگر بودم با کودکان فقیر و مدرسه‌ها کار می‌کردم و حتی یک رستوران ایرانی در بمبئی باز کردم؛ اما دوست نداشتم در مقابل دوربین قرار بگیرم. آرتیست بودن را با کارهای مختلف می‌خواستم نشان دهم، نه صرفا با بازیگری؛ چرا که این مسئله کامل معطوف به این است که چه قیافه و چهره‌ای دارید، چه اندامی دارید و فکر می‌کنم بعد از این همه زمان یعنی از ۱۸ سالگی مدلینگ و ۲۴ سالگی بازیگر بودن، از دغدغه زیبایی و چاقی لاغری لطمه دیده‌ام. در واقع من از اینکه مدام زیر ذره‌بین باشم خسته شده‌ام.

از تجربیات تلخ و شیرین خود در صنعت بالیوود برایمان بگویید.

تجربیات تلخ و شیرین همه جا و در همه چیز وجود دارد؛ اما تجربه شیرین بالیوود، بزرگی آن است. از بزرگ‌ترین بازیگران تا کوچک‌ترین، همه زحمت می‌کشند. در هند جمعیت زیادی می‌خواهند بازیگر شوند و وقتی یک غریبه به آنجا می‌رود و می‌تواند به بالیوود ورود کند، یک تجربه قوی و شیرین است.

در بالیوود عشق و علاقه مردم خیلی زیاد است؛ اما تجربه تلخ آن این است که وقتی معروف می‌شوید، مردم یک نگاه دیگری به شما دارند و زیر ذره‌بین هستید و اگر خانواده یا دوست پسرتان در بالیوود نباشند، نقش گرفتن بسیار سخت است؛ مانند جاهای دیگر؛ اما اگر زرنگ و عاقل باشید و زیر بار حرف زور نروید، بالیوود می‌تواند جای رنج‌آوری باشد؛ چون یک صنعت مرد سالار است و آنها تصمیم می‌گیرند که کدام بازیگران خانم بازی کنند و یا چقدر دستمزد بگیرند و می‌تواند مانند یک مرداب باشد.

عکس سیاه و سفید از ماندانا کریمی

سخت‌ترین بخش حرفه بازیگری که کمتر کسی از آن باخبر چیست؟

سخت‌ترین بخش حرفه‌ بازیگری این است که هیچ وقت نمی‌دانید زندگی به کجا می‌رود و برای من که همیشه دنبال برنامه و دانستن هستم، بسیار سخت است. این که فیلم بعدی پول خوبی دارد، مردم دوست دارند، پول درمی‌آورید، معروف می‌شوید یا نه؟ و این برای شخصیت من بسیار سخت و دشوار است.

به کسانی که ورود به دنیای سینما و بازیگری را یک آرزو میبینند چه توصیه‌های دارید؟

بازیگری یک هنر و دنیایی است که خیلی باید صبور بود و حوصله داشت. اگر فکر می‌کنید با یک فیلم به نتیجه می‌رسید اینگونه نیست. مثلا اولین فیلمی که بازی کرده بودم فکر می‌کردم دیگر بازیگر شده‌ام، در حالی که تا چهار سال اکران نشد و باید دنبال کار دیگری می‌رفتم؛ همین شد که به مدلینگ و اودیشن بازگشتم و یا فیلم دوم من بعد دو سال اکران شد و همینطور فیلم سوم؛ اینگونه شد که همه فیلم‌های من بعد از هفت سال هم زمان اکران شدند. پس باید فرد صبوری باشید.

از نظر شما کدام ویژگی فیلمهای هندی باعث شده تا اینقدر محبوب باشند؟

فیلم‌های هندی به خاطر رنگ و آهنگ و رقص و زرق و برق محبوب ‌شدند. آنها معتقد هستند که دنیای بالیوود می‌خواهد شما به سینما بروید و در آن دو ساعت که مشغول دیدن فیلم هستید، غرق هنر شوید و زندگی واقعی خود را فراموش کنید و به همین دلیل پایان فیلم‌هایشان بسیار خوشحال کننده است و می‌خواهند تماشاگران با حال خوب فیلم را تا انتها ببیند.

عکس ماندانا کریمی

درباره تجربیات خود در صنعت مدلینگ برایمان بگویید.

تجربیات من در مدلینگ بسیار خوب بود؛ چرا که جوان بودم و همین باعث شد در مورد همه چیز مطالب زیادی یاد بگیرم؛ به همین خاطر، من هر سه ماه یک بار، به یک کشور و آژانس جدیدی می‌رفتم. در واقع انقدر انسان‌ها و دوست‌های خوبی را ملاقات کرده‌ام که می‌توانم بگویم زندگی من را خیلی عوض کرد و موقعیت حال حاضر خود را مدیون مدلینگ می‌دانم.

مردم هند چه طرز فکری نسبت به ایرانی‌ها دارند؟

مردم هند از نظر فکری خیلی شبیه به ایرانیان هستند و همین باعث شد بتوانم این همه سال در اینجا بمانم. در مورد خانواده از زندگی تا عشق به آنها، بسیار شبیه به ایرانیان هستند. آنها بسیار مهربان و مهمان‌نواز بوده و کمی مانند ما اهل غذا و مد و … هستند.

دوست دارید در پنج سال آینده چه جایگاه شغلی داشته باشید؟

نمیدانم؛ اما پلن‌های زیادی برای زندگی خود دارم و می‌خواهم که در پنج سال آینده کورس بگذرانم. در واقع بیشتر درس بخوانم، مسافرت بروم، بیشتر درگیر طراحی داخلی و خانه باشم؛ یعنی هم کار کنم و هم درس بخوانم. من سال‌هایی که باید درس می‌خواندم را کار کرده‌ام و در حال حاضر که سن من افزایش پیدا کرده، دوست دارم ادامه تحصیل بدهم.

چندتا از فیلم‌ها و کتاب‌های مورد علاقه خود را معرفی کنید.

فیلم مورد علاقه‌ام تمام کارهای آقای کیارستمی است و من معتقد هستم مثل ایشان نداریم. هر موقع دلم برای ایران و خانه تنگ می‌شود، فیلم‌های ایشان را تماشا می‌کنم.

در مورد کتاب هم در مورد بیزینس بیشتر می‌خوانم. در حال حاضر هم یک کتاب از گری می‌خوانم که در اینستاگرام بسیار معروف است.

آخرین بار چه زمانی به ایران سفر کردید؟ کمی از خاطرات خود بگویید.

آخرین باری که ایران بوده‌ام، شش سال پیش بوده است که بعد از ده سال سفر کرده بودم. در واقع بسیار برایم سخت بود؛ چرا که می‌دانستم دفعه آخر است. به مدرسه قدیمی خود در هفت تیر تهران رفتم، به رستوران‌هایی که با دوستانم در گذشته رفته بودم سر زدم، به تمام سینماهایی که برای درس و فیلم می‌رفتیم سرک کشیدم و خیلی حس عجیبی داشت. همه جا راه می‌رفتم و می‌خواستم دیتیل خیابان، مغازه‌ها، صدای فارسی، هوای ایران و… را به یاد بسپارم.

ماندانا کریمی در ساحل

مهم‌ترین هایلایت زندگی کاری شما تا به حال چه بوده است؟

من هایلات‌های مهمی در زندگی داشته‌ام؛ مثلا اولین قرارداد بزرگ مدلینگ برایم هایلایت مهمی است. بعد از آن، یعنی یک سال و نیم بعد، با بزرگ‌ترین آژانس مدلینگ هنگ کنگ قرارداد بستم. به کشورهای زیادی سفر کردم، به هند آمدم و مدل معروفی شدم، سپس بازیگر شدم و اولین قرارداد فیلم را بستم، یا اولین باری که به هندی صحبت می‌کردم، همگی هایلایت‌های زندگی من هستند. من زندگی هیجان انگیز و پر چالشی داشته‌ام؛ به این دلیل که همیشه بر لبه حرکت می‌کردم.

تقریبا سه یا چهار سال پیش، اولین مصاحبه خود را با یک شبکه ایرانی انجام داده‌ام؛ به این خاطر که من اصلا با ایرانیان مصاحبه نمی‌کردم و حرف نمی‌زدم و همچنین فارسی هم صحبت نمی‌کردم و این مسئله برای من بسیار هیجان انگیز بود. متوجه شدم ایرانیان مرا نمی‌شناسند و من هم نمی‌خواستم کسی از هم وطنان مرا بشناسند؛ چرا که با حال بد و غمگین از ایران خارج شده بودم و موقعی که این شبکه ایرانی اسم من را گفت برای من هایلایت بزرگی بود

درباره روتین روزانه خود برایمان بگویید. ورزش، تغذیه، خودمراقبتی…

من صبح خیلی زود، یعنی ساعت ۶ بیدار می‌شوم و ۱۵ دقیقه استرج می‌کنم و بعد از آن قهوه می‌نوشم. گاهی اوقات به باشگاه می‌روم، ایمیل خود را چک می‌کنم و ۹ و نیم الی ۱۰ به آفیس خود می‌روم.

من عاشق غذا هستم و در طول روز چهار وعده غذا می‌خورم . بر روی میز کارم در دفتر همیشه پسته، بادام، بیسکوییت، چای و … قرار دارد و شب هم سعی می‌کنم غذاهای سبکی مانند سالاد بخورم. در طول روز آب زیادی می‌نوشم تا شکم خود را تمیز نگه دارم، پوستم زیبا باشد و انرژی زیادی در طول روز داشته باشم.

تفریحات ماندانا کریمی در اوقات فراغت چیست؟

در حال حاضر در اوقات فراقت فقط استراحت می‌کنم و می‌خوابم؛ چرا که در شبانه روز ۱۶ ساعت کار می‌کنم و در زمان آزاد سعی می‌کنم خواب خود را جبران کنم؛ اما عاشق ماساژ هستم، فیشان انجام می‌دهم، به همراه دوستانم به زمین فوتبال نزدیک خانه می‌روم؛چرا که بنده سه سال جز فوتبال منطقه زنان بمبئی بوده‌ام. من عاشق نشستن در پارک و نگاه کردن به مردم هستم و این عادت را از ایران داشتم.

چند ساعت از روز را صرف شبکه‌های اجتماعی می‌کنید؟

در حال حاضر به خاطر شرایط کاری‌ام، تمام روز در شبکه‌های اجتماعی هستم؛ اما سعی می‌کنم زمان آن را کمتر کنم؛ چون بعضی روزها حس می‌کنم در دنیای مجازی خیلی گیر کرده‌ام؛ اما متاسفانه من در شبانه روز حداقل ۶ ساعت در سوشال مدیا وقت سپری می‌کنم.

مصاحبه با ماندانا کریمی

اهل سفر کردن هستید؟ تا به حال به چند کشور سفر کردهاید؟

بله اهل سفر کردن هستم و علاقه زیادی به آن دارم. من تنها کشورهایی که نرفته‌ام برزیل، آفریقای جنوبی، عربستان سعودی و در کل جنوب آمریکا بوده است؛ در واقع به واسطه شغل خود بسیار به آسیا، آمریکا و اروپا سفر رفته‌ام.

تعریف ماندانا کریمی از «خوشبختی» چیست؟

خوشبختی به نظر بنده این است که صبح بیدار می‌شوید و احساس می‌کنید که کارهایتان و انسانی که هستید، خوشحالتان کرده است. برای من وقتی که بدانم صد در صد انرژی خود را به کار و خانواده و… داده‌ام، باعث می‌شود صبح آرام برخیزم و این برای من، خود خوشبختی است.

کدام یک از آرزوهای کودکیتان به حقیقت پیوسته است؟

آرزو کودکی من این بود که به همه می‌گفتم از این شهر می‌روم و دیگر شما را نمی‌بینم. من در شهر کوچک و خانواده مذهبی به دنیا آمده بودم و اولین نفر در خانواده بودم که مهاجرت کرد و این مشاغل را انتخاب کرد. واقعیت این است که دوست نداشتم در آن منطقه باشم و همیشه به مادرم می‌گفتم من می‌روم و دنیای خودم را می‌سازم، نه چیزی که شما و مدرسه می‌گویید.

بزرگ‌ترین حامی شما در زندگی چه کسی بوده است؟

در این سال‌ها خیلی از دوستانم حامی من بوده‌اند و همیشه بابت آن همه عشق و محبت ممنون هستم. مادربزرگ من که هشت سال پیش از دنیا رفتند خیلی حامی من بودند؛ اما در زندگی بزرگ‌ترین حامی، خودمان هستیم و بدون این خوشبخت و خوشحال نمی‌شویم. من انسان خوشبختی هستم که جدای از خودم، در زمانی که از طرف خانواده ساپورت نشدم، دوستانم مرا حمایت کردند.

شعار «ماندانا کریمی» در زندگی چیست؟

من یک تتو در دست راست خود دارم که شعار زندگی من است. «مثل نور باش، قبول کن چیزی که هست و شجاع باش» و به نظر من این شعار 36 سال زندگی و تلاش من است.

از فعالیتتان در حوزه طراحی داخلی برایمان بگویید.

در حوزه طراحی داخلی در حال حاضر چهار پروژه دارم که در بمبئی هستند. یکی ۴۰۰۰ یکی ۸۰۰۰ یکی ۱۲۰۰۰ سایز هستند و با خیلی از طراحان هندی، ایتالیایی و فرانسوی کار می‌کنم. دو هفته دیگر برای شرکت در یکی از بزرگترین شوهای طراحی داخلی به میلان می‌روم و در حال حاضر هم در پاریس هستنم.

نظرتان درباره مجله پل چیست؟

جالب است بدانید که چند سال پیش، یکی از دوستانم ‌مجله شما را نشانم داده بود. به نظر من مجله شما برای ایران خارج‌نشین بسیار مناسب است. اینکه اطلاع رسانی می‌کند و در مورد ایرانیان صحبت می‌کنید لذت بخش است؛ به خصوص که در این زمینه موفق هم هستند و‌ من خیلی خوشحال هستم که قرار است مصاحبه ما در مجله شما چاپ شود. امیدوارم به زودی یک مصاحبه حضوری انجام بدهیم.

این مقاله را با دوستان خود به اشتراک بگذارید