مریم رهنما، خود را اینگونه معرفی میکند: «من متولد کشور زیبای ایران، تهران هستم». از همین جا میتوان متوجه شد که این بانوی موفق و هنرمند، چقدر به کشورش علاقهمند است. او از همان کودکی در مسیر هنر قرار گرفت و در هنرستان و دانشگاه رشته گرافیک را خواند. در واقع، مادر یکی از دوستان مریم، کاشف استعدادهای او بود و کمک کرد تا وارد عرصه میکاپ و چهرهپردازی شود. در حال حاضر شانزده سال است که مریم، به صورت حرفهای کار میکند و به کارش عشق میورزد. این خانم موفق از سن هجده سالگی، شروع به تالیف کتاب در زمینه چهرهپردازی و میکاپ چشم کرد. او همیشه تلاش میکند تا باعث رشد دیگران شود و علاقه زیادی به توانمندی زنان کشورش ایران دارد. شما را به خواندن صحبتهای دلنشین و تجربیات فراوانش در حرفه میکاپ دعوت میکنیم.
از چه سنی به دنبال هنر رفتید؟ و چرا این مسیر را انتخاب کردید؟
من از پانزده سالگی و در کنار مادر یکی از دوستانم (ژیلا مقدم) شروع به کار کردم. او به من گفت: «تو استعداد ناب داری و اگر تلاش کنی، بسیار موفق میشوی. من تو را پرندهای میبینم که اگر این مسیر را ادامه دهی، بال پرواز در میآوری، اوج میگیری و پرواز میکنی.» البته علاقه من به هنر، از کودکی بود. بدون شک اولین نفری که میتواند در شکوفایی استعداد و شور و هیجان درونی کودک تاثیرگذار باشد، مادر است. من یک مادر بینظیر دارم که مانند تمام مادرهای دیگر، وجودش از عشق و نور است. هرگز فراموش نمیکنم که بابت کشیدن هر خط روی کاغذ، مادرم چقدر تشویقم میکرد. همچنین کلاس اول دبستان، یک معلم نقاشی به نام خانم نیکنام داشتم. هنوز این افتخار را دارم که نزد من میآیند و من لایق این هستم که بتوانم خدمات زیبایی به ایشان ارائه کنم. این معلم به قدری نازنین بود که هنوز صحبتهایشان در ذهن من هست. معتقدم که معلمهای خوب، با دانش و خردمند بسیار میتوانند در مسیر بچهها اثر مثبت و تاثیرگذاری در آیندهشان بگذارند. واقعاً برای من حضور این معلم تاثیر بسیار بزرگی داشت.
وقتی به اطرافیانتان گفتید که میخواهید میکاپآرتیست شوید، چه واکنشی داشتند؟ خانواده چطور در این مسیر حمایتتان کردند؟
من یکدفعه تصمیم نگرفتم میکاپ آرتیست شوم؛ بلکه در این مسیر قرار گرفتم. در هنرستان گرافیک میخواندم و کمکم نزد مادر دوستم هم شروع به کار کردم. خانواده من مذهبی و سنتی بود؛ به همین خاطر اصلاً برای آنها بخصوص پدرم خوشایند نبود. در آن زمان در کشورمان جا نیفتاده بود که کار میکاپ، آرایشگری و هر کاری که مربوط به زیبایی میشود، بخشی از هنر است. واقعاً پذیرشش برای خانواده من سخت بود؛ اما معتقدم که هرکس دارای شخصیتی است که از کودکی در او شکل میگیرد. من خودم را جزو افراد جنگجو میبینم که برای رسیدن به هدفم، بسیار جنگیدم و تلاش کردم. تقریباً میتوانم بگویم با تمام سختیها، کسی جلودارم نبود. پدرم انسان بسیار شریفی است؛ اما از طرفی هم بسیار سختگیر است و قوانین سخت خودش را دارد. این مخالفت اصلاً با نرمی نبود؛ اما من با قهر، دوری، جدایی، تلاش زیاد و یواشکی سعی کردم تا به خواستهام برسم. الان رابطه خوبی با پدرم دارم؛ اما در آن دوران بسیار سختی کشیدم. البته مادرم بسیار من را حمایت میکرد و بااینکه در آن زمان خیلی مشتاق نبود؛ اما به انتخاب من احترام گذاشت و توانستم این مسیر را ادامه دهم. بعد از یک مدت، وقتی تلاشهایت به نتیجه میرسد و میتوانی خودت را ثابت کنی، ناخودآگاه نگاه اطرافیان و خانواده هم تغییر میکند. من در سن بیست و دو سالگی به آلمان مهاجرت کردم تا کارم را در آنجا ادامه دهم؛ اما به دلیل وابستگی زیاد به خانواده، علاقه به وطن، دوستان و همکاران برگشتم.
مهمترین هایلایت زندگی کاریتان چه بوده؟
زمانی که بتوانم باعث رشد دیگران شوم، به خصوص در کشور ما و کشورهای نظیر ما که رنج خانمها بیشتر است و تبعیض جنسیتی باعث شده که فضا برای رشد خانمها کمتر باشد. خداوند این توان را به من داده است و خودم هم علاقه دارم که باعث رشد و شکوفایی خانمها شوم. همین برای من بسیار ارزشمند است. من در دوران کرونا و قبل از کرونا، کلاسهای آموزشی زیادی گذاشتم و همچنان میگذارم. همایشهای بزرگی برگزار کردیم که افراد زیادی آمدند و توانستیم به آنها آموزش دهیم. من دوستی به نام «نازنین فراز» دارم که برنامه «ایستگاه زنان مستقل» را گذاشت. ما توانستیم باعث توانمندسازی خانمهای عزیزی شویم که علاقه داشتند؛ اما توان پرداخت هزینههای آموزش را نداشتند. افتخار میکنم که خیلی از آنها مشغول به کار هستند، استقلال دارند و روی پای خودشان میایستند.
چه شد به فکر انجام پروژه «سیمای تو معماری ایران» افتادید؟
این اولین پروژه ما نبود. خداروشکر من تیم کاری بسیار خوب و هماهنگی دارم که همین به انجام یک پروژه و خروجی خوب آن خیلی کمک میکند. به نظر من دنیای هنر انتها ندارد. هنر باید در درون ما جاری باشد و بتوانیم از خلاقیت خود استفاده کنیم. رشته تحصیلی من گرافیک است؛ برای همین دوست داشتم جدا از کار میکاپ، اثرهای متفاوتی هم در مجموعه خلقشود. زیبایی فقط فرم نیست؛ بلکه ترکیبی از فرم و محتواست. بنابراین علاوه بر نشان دادن چهره زیبا، میتوانیم یک مفهومی را هم به بیننده برسانیم. ما برای پروژهها اتاق فکر داریم و ایدهها را با همفکری پخته میکنیم. سپس اتود میکنیم، آن را به مرحله اجرا میرسانیم و اسمش را گالری میگذاریم. مانند گالری یلدا، روز عشق، 1400 و روز جهانی آشتی. پس از انجام پروژهها، دوست داشتیم کارهایمان را رشد دهیم؛ زیرا ناخودآگاه نگاه انسان وسیعتر میشود و توقع بالاتر میرود. «سیمای تو معماری ایران»، به افتخار هنرمندان عزیز کشورمان برای روز معماری بود. ما میخواستیم معمارانی را که برای کشورمان زحمت کشیدهاند، به نوعی معرفی کنیم. ما شهرهای مختلف و بناهای شاخص آنها را انتخاب کردیم و راجع به طراحی و معمار آنها تحقیق کردیم. سپس تصمیم گرفتیم یک سری از نمادهای آنها را، روی چهرهها پیاده کنیم و معماری ایران را به تصویر بکشیم.
درمورد اجرای این پروژه برایمان بگویید.
ما شهرها و بناهایی را که طراحی آنها برایمان راحتتر بود انتخاب کردیم. سپس راجع به آنها تحقیق کردیم، روی کاغذ آنها را اتود زدیم و بعد روی یک مدل اجرا کردیم. تمام مشکلات کار را قبل از اجرای نهایی در روز اصلی، بدست میآوردیم و خطاها را کم کردیم. هماهنگ با طراحی چهره، طراح مخصوص اکسسوری، طراح نقوش و… نیز داشتیم.
درباره موسیقی این پروژه برایمان بگویید.
نکته مثبت این پروژه، حضور بانوی هنرمند کشورمان یعنی «خانم مهدیه محمدخانی» عزیز بود. ایشان شاگرد استاد شجریان بودند و کنسرتهایشان در تمام دنیا اجرا میشود. خانم محمدخانی خودشان رشته معماری خواندند و از بانوان فرهیخته و هنرمند هستند. ایشان در کنسرت آخرشان در آلمان، شعری به نام «ایران ما» درباره ایران خواندند که بسیار به فضای کاری که داشتیم تولید میکردیم نزدیک بود. درنهایت صدای دلنشین و شعر فوقالعاده ایشان درباره ایران را روی کلیپ گذاشتیم.
امضای کار شما چیست؟
به نظرم امضای کار هر فردی را بیننده میتواند تشخیص دهد. تمام مخلوقات خداوند منحصر به فرد هستند و این روی آثاری که خلق میکنند هم کاملاً مشخص میشود. این امضا از احساس، تفکر، سلیقه، نگاه ما به جهان هستی و وجود درونی ما میآید. در اجرای کار من، توجه به جزئیات به شدت به چشم میخورد. من همیشه میگویم که یک ریز آرتیست (میکرو آرتیست) هستم.
مریم چه ویژگی خاصی دارد که باعث شده الان به اینجا برسد؟
به نظر من این یک شانس بزرگ و هدیه جهان هستی است که انسان، در مسیر چیزی که به آن علاقه دارد قرار بگیرد. من تا به حال در هیچ کلاس میکاپ حضوری شرکت نکردم؛ اما از سن کم بسیار تحقیق میکردم. وقتی کاری را انتخاب میکنیم که به آن علاقه داریم، پذیرش رنجهای آن برایمان راحتتر است. من بسیار تحقیق میکنم، سختکوش هستم، مغزم را برای پذیرش ورودیهای جدید باز میگذارم و سعی میکنم باعث رشد دیگران شوم.
از کدام بخش کارتان بیشتر لذت میبرید؟
برای من اجرای کارهای جدید، استفاده از خلاقیت و اجرای کارهایی که جزئیات زیادی دارد بسیار لذتبخش است. قلم به دست گرفتن، برای من به قدری شگفتانگیز است که احساسم در کلمه نمیگنجد. همچنین از نظر روحی، باعث رشد دیگران شدن هم بسیار برایم جذاب است.
بهترین خصوصیت اخلاقی مریم چیست؟
بهترین و بدترین خصوصیات اخلاقی را اطرافیان نزدیک میتوانند بگویند. ما وقتی درباره بهترین و بدترین خصوصیات خود صحبت میکنیم، آن قهرمانی را توصیف میکنیم که دوست داریم به آن برسیم یا بخش تاریک وجودمان است که دوست نداریم هرگز فعال شود. اطرافیان میگویند مهربان هستم؛ اما خودم میگویم که بسیار سختکوش هستم.
بزرگترین درسی که این حرفه به شما یاد داد و عمیقترین تاثیری که در شما داشت، چه بوده است؟
اینکه اصلاً زیبایی انسانها به ظاهر نیست. زیبایی یک مجموعه است که بخش عظیمی از آن، از درونمان میتابد. زیبایی ظاهری بسیار نسبی است و در دورههای مختلف، بالا و پایین دارد. زیبایی درون، شخصیت، نگاه به زندگی، زبان بدن و تفکر فرد یک مجموعه را تشکیل میدهد که به دید من، میتواند زیبا یا نازیبا به نظر برسد.
کدام بیوتی بلاگرها را دوست دارید و دنبالشان میکنید؟
من تمام بیوتی بلاگرهایی که با سلیقه خودم هماهنگ باشند را دنبال میکنم. کسانی که مطرح هستند و همچنین کسانی که میتوانم از دانش آنها استفاده کنم. مثلاً برای تهیه یک متریال، از تجربه آنها استفاده میکنم و مسیرم بسیار کوتاهتر میشود تا به نتیجه برسم.
تاثیرگذارترین شخص در زندگیتان چه کسی بوده است و چرا؟
تاثیرگذارترین فرد در زندگی من بیشک مادرم است. خدا را شکر من خانواده بسیار خوبی دارم. خواهرم هنرمند است و برادر بزرگترم همیشه در تمام مراحل کاری، من را حمایت کرده است. همچنین برادر کوچکترم هم که معلم زبان است همیشه کمک کرده تا رشد کنم. پدرم زحمتکش است و با وجود اختلاف نظر، به من این امکان را دادند که تحصیلات داشته باشم. خانم نیکنام، معلم اول دبستانم، یکی از تاثیرگذارترین افراد زندگیام بودند. پس از آن کتابهای کاترین پاندر «قانون توانگری»، کلاسهای عرفان و معنوی «استاد ادیب»، روانشناسان و درمانگرهای خوب مثل «دکتر علیرضا شیری و سهیل رضایی»، تاثیر زیادی داشتند. استادان خوب باعث شدند تا همزمان با کار کردن و اهمیت به جهان بیرون، به بخشهای درونی خودم هم آگاه باشم. خاله هنرمندم «مریم طیران» نیز تاثیر مثبت زیادی در زندگیام داشتند. از «دکتر محمد مهدی ربانی» که بیزینس کوچ هستند خیلی چیزها یاد گرفتم. استاد «مهری شیرازی» بانوی اول گریم سینمای ایران هستند که از مرام، اصالت، منش و هنر ایشان درسها یاد گرفتم. این افراد فراموش نشدنی و جاویدان هستند.
دوست دارید ۵ سال آینده در دنیای کاری کجا باشید؟
تجربه نشان داده که تا یک جایی دست ماست؛ اما از یک جا به بعد باید کمی رها کنیم و ببینیم چه پیش میآید. دوست دارم از لحاظ ذهنی، خلاقیتی، اجرایی و درونی رشد بیشتری کرده باشم. حال خوبی داشته باشم، زندگیام مملو از معنا باشد و پذیرش بالایی نسبت به جهان هستی داشته باشم. باعث رشد آدمهای بیشتری شده باشم و زنان کشورم را در استقلال، توانایی بالا و عدالت ببینم. همچنین بتوانم هنر ارزشمند ایران را به جهان معرفی کنم.
بزرگترین درسی که در طول زندگی گرفتید چه بوده؟
همه چیز در جهان نسبی و خاکستری است. هیچ چیزی قطعی نیست. تمام انسانها و اتفاقات، بخشهای روشن و تاریک دارند. اصل زندگی این است که با تمام بالا و پایینها، قشنگ زندگی کنیم و جهان زیبایی را برای اطرافیان خود ایجاد کنیم. به قول دکتر شیری عزیز، «جهان را برای زیست خود و دیگران، به جای قشنگتری تبدیل کنیم».
سرگرمی موردعلاقه مریم چیست؟
قلم به دست گرفتن، چه روی چهره و چه کاغذ. من موقع کار کردن، هم زمان لذت هم میبرم. سفر کردن و آشنایی با فرهنگهای مختلف، ساحل، آفتاب، صدای آب و شن هم برایم بسیار لذتبخش است. بازی کردن را هم خیلی دوست دارم، بازیهایی مانند پانتومیم که با دوستان در جمعها انجام میدهیم.
چقدر به رشد فردی خودتان اهمیت میدهید؟
خیلی زیاد؛ چون در زندگی دیدهام افرادی که به رشد فردی خود اهمیت میدهند، اکثراً حال خوبی دارند. به نظرم خودشناسی اصل زندگی هر فردی است و به زندگی معنا میدهد. من کلاسهای مختلف رفتم مثل کلاسهای عرفان، خودشناسی، طرحوارههای جفری یانگ یا یونگ. ما هرچه دستاوردهای بیشتری کسب میکنیم، قدرت آسیب زدن به دنیای اطراف را هم بیشتر پیدا میکنیم. برای همین هرچه بهتر خود را بشناسیم، زخمهایی که میتوانیم در موضع رشد و قدرت، به خود و دیگران بزنیم بسیار کمتر میشود. به نظرم باعث اصلی موفقیت، پیروزی و رشد درونی است. بدون وجود حال خوب، دستاورد بیرونی هیچ ارزشی ندارد.
دوست دارید چه تاثیری روی مردم داشته باشید؟
در حد توان، باعث رشد اطرافیانم شوم. همیشه یکی از دعاهایم این است که خدا کمک کند باعث رشد و توانایی دیگران شوم و برعکس، دیگران هم باعث رشد و حال خوب در من باشند.
به نظرتان زیبایی یک خانم در چیست؟
به نظر من زیبایی هر فردی، بخشی است که از درون آنها میتابد. برای من آنقدر که درون انسانها، حس و حال، نگاه به زندگی و سبک آنها زیبا به نظر میرسد، معیارهای ظاهری جذبکننده نیستند. بخش ظاهری در جهان امروزی، کاملاً حل شده است. با تکنولوژی دسترسی به استاندارهای زیبایی، آنقدر سخت نیست. از نظر من کسی که برای جهان درونش وقت میگذارد و هزینه میکند، خیلی جذابتر است. انسانهای مهربان، بخشنده و کسانی که دست دیگران را میگیرند، برای من بسیار انسانهای زیبایی هستند.
به نظر مریم، قدرت یک زن در چیست؟
جدا از زن یا مرد بودن، به نظرم قدرت یک فرد در این است که با تمام بالا و پایینهای زندگی بتواند ادامه دهد. ادامه دادن، از نظر من معنای واقعی قدرت است.
بزرگترین آرزوی مریم چیست؟
اینکه زندگیام پُر از معنا باشد و بتوانم تاثیر خوبی در جهان هستی داشته باشم. انسان خوبی باشم، زندگی خوبی داشته باشم، زندگی خوبی برای اطرافیانم ایجاد کنم و در مسیر روشنی قرار بگیرم. بزرگترین آرزویم برای جهان هستی، صلح است. زندگی بدون جنگ، نبود کودکان کار، تبعیض جنسیتی نباشد، تمام زنان دنیا و کشورم حال خوب داشته باشند و توانا باشند. فقر در کشورم ریشهکن شود، امید از بین نرود، اقتصاد کشورمان سالم باشد و کسب و کارها رونق داشته باشد.
نظرتان درباره عشق چیست؟
از نظر من عشق، بزرگترین عنصر جهان هستی است. من در دعاهایم همیشه برای خودم و اطرافیانم طلب عشق دارم. زندگی با عشق جاریست. عشق مادر، عشق به همنوع، عشق به جهان هستی و قدرتی که از ما حفاظت میکند، عشق به شریک عاطفی، عشق به وطن، عشق به تک تک موجودات جهان. در میان این همه غوغا و شر، عشق یعنی کاهش رنج بشر. عشق لازمه زندگی است. اتفاقا یک تتو روی دستم دارم که شعر مولاناست: «آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن». من همیشه دوست دارم عشق در نگاهم و قلبم جاری باشد.
نظرتان درباره مجله پُل چیست؟
اولین ویژگی مجله پُل، وجود تیم حرفهای، با اخلاق و خوش انرژی است که در این مجله فعالیت دارند. بعدی نگاه متفاوت و خلاقانهای است که مخاطب را مجذوب خود میکند. جذابیتهای بصری، گفتگوی متفاوت، صداقتی که در این رسانه کاملاً دیده میشود و ارتباط خوبی که با مخاطب برقرار میکند. قبل از اینکه مجله پُل به من پیام دهد، آن را دنبال میکردم، مصاحبهها را با دقت میخواندم. زمانی که من را به مصاحبه دعوت کردند، بسیار برایم باعث افتخار و خوشحالی بود که توانستم با این مجموعه حرفهای همکاری داشته باشم. امیدوارم که روز به روز درخشانتر و موفقتر باشید. ممنون که به صحبتهای من گوش دادید، برایتان طلب خیر، شادی، برکت به همراه سلامتی جسم و جان را دارم.