طراح و صاحب برند تارازاده
تارا غضنفر متولد 8 اردیبهشت سال 1367 در هیوستون تگزاس است که در 6 ماهگی به لندن مهاجرت کرد و بعد از آن همراه برادر و مادرش به پاریس آمدند. تارا بعد از تحصیل در نیویورک و رفت آمد در پاریس و لندن سرانجام در سال 2017 برند شخصی خودش را با تمرکز بر طراحی کیفهای خاص خود و نام Tarazade راهاندازی کرد و در همان ابتدا با استقبال بسیار خوبی از طرف طراحان و خریداران خود روبهرو شد. تارا بههمراه همسر و فرزندش به مسیر خود ادامه میدهد و آرزوهای بزرگی در سر دارد. درست زمانی که فرزند دومش در راه بود از او خواستیم به سوالات ما پاسخ بدهد و کمی بیشتر با او و هنرش آشنا شویم. خواننده مصاحبه ما با تارا باشید و با او بیشتر آشنا شوید.
از چه سنی به دنبال هنر رفتید و در چه رشتهای تحصیل کردید؟
من از سن پایین بسیار خوششانس بودم، چون خانوادهام همیشه من را تشویق میکردند. هنر در خانواده من وجود داشت، مثلاً دایی من
YZ KAMI یک هنرمند معروف ایرانی است که در نیویورک بسیار موفق بوده است. من در 16 سالگی یک دوره طراحی گرافیک گذراندم و بعد از یک سال فارغالتحصیل شدم. بعد از آن شروع به ساختن پورتفولیو و فرستادن برای دانشگاههای مختلف کردم که در این زمینه مادرم بسیار به من کمک کرد و همیشه من را تشویق میکرد که این کار را انجام بدهم. من به رشتههای مختلف هنر علاقهمند شدم، مثل طراحی، گرافیک و همین باعث شد که در رشته هنر تحصیل کنم.
از تجربیاتتان در زمینه کار با مجلات برایمان بگویید.
من همیشه دوست داشتم با مجلات کار کنم و کار Layout و طراحی مجلهها را دوست داشتم. همیشه علاقه داشتم با تایپوگرافی و عکسها کار کنم و بعضی مواقع حتی نمیخوابیدم تا طراحی یک مجله را تمام کنم. با مجلات زیادی مثل Interview Magazine، Untitled Magazine ،White Wall،Art directors و… کار کردم.
چرا طراحی کیف را انتخاب کردید؟ چه چیزی الهامبخش شما بوده؟
من همیشه رویای راهاندازی برند خودم را داشتم و همیشه به این فکر میکردم که واقعاً چه کاری میخواهم انجام بدهم و تجربه بعدی من چیست. به طراحی زیورآلات و جواهر خیلی فکر میکردم ولی بعدها علاقهام به اکسسوری و کیفها بیشتر شد. همیشه یک دفتر طراحی داشتم که طرحهایم را در آن میکشیدم. چیزی که همیشه برایم الهامبخش بوده سفرهای من است. در ابتدای این کار یک سفر به ایران داشتم و همسرم که آن موقع دوست پسرم بود را باخودم به ایران بردم. به شیراز و بعد هم به اصفهان رفتیم. معماری این شهرها برای من بسیار الهامبخش بود و شروع کردم کیفهایی را که با تاثیر از معماری آنجا گرفته بودم، طراحی کردم. طراحیهایی که داشتم بیشتر Funky بود و تقریباً در مارکت آن زمان اصلاً نبود. همه را خودم طراحی میکردم و شروع به طراحی کیفهای کوچک و با مزه کردم. در کل خیلی سخت است که از یک طراح بپرسید که از چه چیزی تاثیر یا الهام میگیرد، چون یک طراح دائماً از محیط اطراف، آدمهایی که با آنها در ارتباط است، مسافرتها و حتی غذاهایی که میخورد الهام میگیرد. دوست دارم دوباره به ایران سفر کنم چون بسیار از آنجا تاثیر میگیرم.
چند سال است که برند Tarazade را شروع کردید و از کجا شروع شد؟
اواخر سال 2016 بود که من به صورت جدی به Tarazade فکر کردم. ولی در آن زمان هنوز در مجله Art directors بودم و مسئولیتم در آنجا بسیار زیاد بود. کمکم شروع به تحقیق کردم، درباره بازار و اینکه چطور میتوانم این کار را شروع کنم. تمام اینها را با مادرم در میان گذاشتم و خیلی خوش شانس بودم که مادرم توانست در سرمایهگذاری به من کمک کند. البته استرس داشتم چون نمیدانستم از کجا باید شروع کنم. در نهایت یک استودیو در لندن پیدا کردم که میتوانست طراحیهای من را زنده کند، چون من در زمینه اکسسوریها سر رشتهای نداشتم و نمیدانستم چطور میتوانم آنها را وارد مارکت مد و فشن کنم. حدود 8 ماه با آن استودیو کار کردم و دیگر طرحهایم را در دست داشتم و به صورت رسمی برندم را در Moda Operandi معرفی کردم. Moda Operandi بسیار مشهور است، مخصوصاً در آمریکا و همین باعث شد که طراحیهایم بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. خیلی خبر در موردش آمد و خیلی از خریداران و طراحان با من وارد صحبت شدند و البته خیلی خوب شد که من از لندن شروع کردم چون در آنجا زندگی میکردم و همه چیز در لندن هم اتفاق افتاد درست در تابستان 2017 !
از چه متریال یا موادی برای کیفهایتان استفاده میکنید؟
من همیشه دوست دارم با مواد و جنسهای مختلف بازی کنم و این تنوع بخشی از برند من هم است. تقریباً در هر کالکشن جنس و رنگ را عوض میکنم و این بازی را بسیار دوست دارم. کالکشن اولم چرم بود، بعد از آن از PVC استفاده کردم که وقتی در معرض نور قرار میگیرد رنگ آن تغییر میکند همچنین از انواع مخمل استفاده کردم و فکر میکنم رنگها و متریالی که استفاده میکنم تمام نشدنی است.
کیفهای Tarazade را در پنج کلمه توصیف کنید.
زیبا، خاص و شیک، بدون زمان، رنگارنگ و هیجانی.
شعار تارا در زندگی چیست؟
من از زندگی لذت میبرم ولی همیشه به این فکر میکنم که باید لیاقت آن را داشته باشی. راستش همیشه به این معتقدم که اگر سخت و جدی کار کنی لیاقت خوشگذرانی، مسافرت و … را میتوانی داشته باشی.
شما در آمریکا به دنیا آمدید و در ایران زندگی نکردید، چطور اینقدر تحت تاثیر معماری و هنر ایرانی قرار گرفتید؟
این سوال را خیلی از من میپرسند، من در آمریکا به دنیا آمدم و در پاریس بزرگ شدم، ولی تقریباً هر سال به ایران سفر میکردم. زبان فارسیام وقتی صحبت میکنم خیلی خوب نیست، اما میتوانم بنویسم و بخوانم. چون وقتی به ایران میرفتم معلم خصوصی داشتم. در حال حاضر دو سال است که بهخاطر کرونا به ایران نرفتم. حداقل 6 بار با همسرم به ایران رفتیم و وقتی مردم از من میپرسیدند که کجایی هستید، میگفتم که ایرانی هستم. من از اعماق وجودم احساس میکنم که ایرانی هستم و سعی کردم ریشههایم را حفظ کنم و همیشه افتخار کردم که ایرانی هستم و ایرانی بودن منغیر قابل انکار است.
به نظرتان چه ویژگی خاصی در تارا وجود داشته که او را به اینجا رساند؟
پدر و مادر من با اینکه بسیار شوخ طبع هستند ولی با هم بسیار تفاوت دارند. مادرم بیشتر منطقی است و من فکر میکنم که ترکیبی از هر دو هستم. چون هم یک بُعد شوخ دارم و از طرف دیگر خیلی سخت و جدی کار میکنم و قسمت منطقی و عقلانی را بیشتر از مادرم به ارث بردم. خوشبختانه پدر و مادرم هر دو من را حمایت میکنند. مخصوصاً مادرم، چون با او بزرگ شدم و امیدوارم مثل مادرم باشم، چون اون برای من همه چیز است. صادقانه بخواهم بگویم تاثیرگذارترین شخص در زندگی من مادرم است. چون او یک طلاق سخت داشته، دو بچه داشت و هیچوقت اجازه نداد ما کمبودی حس کنیم یا بقولی عقب بمانیم. نگهداری من و بردارم در نوجوانی کار راحتی نبود. همزمان که درس میخواند و مدرک دکترایش را در رشته Music of The World میگرفت، برای ما همه کار کرد، برای همین برای من تاثیر گذارترین شخص همیشه مادرم بوده است. همینطور همسرم هم نقش مهمی در زندگی من دارد و عشق زندگی من است، با هم بسیار هماهنگ هستیم و همیشه من را حمایت میکند. او یک مرد فوقالعادست.
چگونه با همسرتان آشنا شدید؟ از مراسم ازدواجتان برایمان بگویید.
من و همسرم در نیویورک با هم ملاقات کردیم و چند روز بعد از آن برای سال نو در مکزیک یکدیگر را دیدیم. یک جورهایی عشق در نگاه اول بود. در سپتامبر 2016 وقتی در جنوب فرانسه به سفر رفته بودیم از من درخواست ازدواج کرد و تقریباً یک سال بعد در ایتالیا ازدواج کردیم. مادر همسرم فرانسوی و پدرش ایتالیایی-انگلیسی است. در مراسم ما از همه جای دنیا دوستان و نزدیکان آمده بودند. ازدواج رسمی در پاریس بود و بعد از آن یک مراسم ناهار با بوفه غذای ایرانی داشتیم. در مراسم عقد خالهام شعرهای مولانا را برایمان خواند و بهصورت کامل با سفره عقد و مراسم ایرانی انجامش دادیم.
برداشت شما از عشق چیست؟ بهنظر شما عشق چه شکلی است؟
بنظرم عشق زمانی وجود دارد که دو نفر یکدیگر را بدون شرط دوست داشته باشند. احساس میکنم وقتی به خودم و همسرم نگاه میکنم عشق را میبینم. سازگاری در حد معمول و طبیعی جزئی از عشق است. من همیشه با همسرم سازگار هستم، چون میخواهم او را خوشحال ببینم. او هم همیشه همینطور بوده، چون میخواهد من را خوشحال ببیند و این هیچوقت باعث نمیشود که سازگاری برایمان سخت باشد. شوهرم برای من همه چیز است و عشق به نظرم خوشبختی است.
از تجربه و احساس مادر شدن برایمان بگویید.
من با بچه اولم این تجربه را بدست آوردم و الان بچه دومم را باردار هستم. هیچوقت تصور نمیکردم که من بهعنوان مادر چطور خواهم بود و اصلاً فکر نمیکردم این حس مادری را داشته باشم. من به پسرم وابسته هستم، نهایتاً شاید 5 روز بتوانم از او دور باشم. الان دو سال دارد و دوست دارم بزرگ شدنش را ببینم و برایش هر کاری بتوانم انجام میدهم. این عشقی است که باید حتماً تجربهاش کنید. بچه دومم هم پسر است و امیدوارم که دوستهای خوبی برای هم باشند. مادر شدن خیلی دید من را باز کرد و در زندگی دیگر چیزی را شخصی نمیبینم.
زرگترین درسی که تارا در زندگی گرفته است، چیست؟
همه چیز را باید قدم به قدم و مرحله به مرحله بدست آورد و اینکه عجله نکنم، چون هر اتفاق خوبی زمان میبرد و برای آن باید صبر کرد.
تفریح و سرگرمی تارا چیست؟
من و همسرم خیلی آدمهای اجتماعی هستیم، دوست داریم که با دوستانمان وقت بگذرانیم، عاشق موسیقی، فیلم و همچنین عاشق رقصیدن هستیم. کلاس رقص Modern Jazz میروم. عاشق رفتن به موزهها و گالریهای مختلف هستم. خوشبختانه در لندن موزهها و گالریهای فوقالعادهای وجود دارد و من همیشه از آنها بازدید میکنم.
تارا میخواهد چه تاثیری روی مردم داشته باشد؟
من نمیخواهم تاثیری روی مردم داشته باشم، اما سعی میکنم آدم خوبی باشم. فکر میکنم دوستانم را خیلی میفهمم. سعی میکنم در هر شرایطی کنارشان باشم و به حرفهایشان گوش بدهم. من دوست دارم بهعنوان یک طراح ایرانی موفق شناخته شوم، همین که مجله خوب پُل با من مصاحبه کرده است، برای من خیلی خوشحال کننده است و به آن افتخار میکنم.
تا به امروز چه افراد معروفی کیف Tarazade را انتخاب کردهاند؟
تا امروز کیفهای Tarazade بیشتر توسط مدلهای معروف استفاده شده. Sara Sampaio، Irina Shayk، Emma Thompson و… کیفهای Tarazade را استفاده کردند و این خیلی حس فوقالعادهای برای من بود. برای من بسیار حس خوبی بود که فرشتههای ویکتوریا هم کیفهای Tarazade را دوست داشتند.
نظر شما در مورد صنعت مد ایران چیست؟
ما طراحان بسیار موفقی مثل رضا ندیمی، نرگس تافی و… داریم. بنظرم پتانسیل بالایی داخل ایران از نظر طراحی داریم. لباس عروسی من هم داخل ایران توسط «شادی پرند» طراحی شد. همه آنها میتوانند به صورت بینالمللی هم کار کنند. نباید فکر کنند چون در ایران یا خاورمیانه هستند نمیتوانند بصورت بینالمللی کار کنند. فقط کافیست یک پورتفولیو خلاقانه و خوب درست کنند و شک نکنید انتخاب میشوند. من هم بسیار خوشحال میشوم اگر بتوانم به آنها کمک کنم و هر کاری از دستم بربیاید انجام میدهم.
نظرتان درباره مجله پُل چیست؟ و چه پیامی برای خوانندگان این مصاحبه دارید؟
من مجله شما را بسیار دوست دارم. اولین بار دوست خوبم فرنوش حمیدیان این مجله را به من معرفی کرد. بهنظرم فرنوش بسیار آدم پُرقدرت و قوی است. خیلی خوشحالم که شما ایرانیان موفق را حمایت میکنید و خیلی هیجانانگیز است که با من مصاحبه کردید. پیامی که برای خوانندگان مجله دارم این است که اگر به این فکر میکنید که کمپانی یا برند خودتان را داشته باشید، فقط به خودتان باور داشته باشید، هر چیزی امکانپذیر است. اصلاً بد نیست که از دیگران کمک بخواهید یا از کسی نظر و پیشنهاد بگیرید. من خیلی خوشحال میشوم اگر بتوانم به کسی کمک کنم. ممنون که مصاحبه من را خواندید.