رامینا ترابی دختر ۲6 ساله شیرازی و خوش مشربی است که احتمالاً او را به واسطه اینستگرامر یا مدل بودنش میشناسید. او چند سال قبل به خاطر چهره بسیار ایرانیاش در شبکههای اجتماعی معروف شد. موضوع از این قرار بود که یک عکاس خارجی که به کشورهای مختلف میرفت و از دختران زیبا عکس میگرفت، رامینا را به عنوان مدلی از ایران انتخاب کرد. این سرآغاز شناخته شدن این دختر ایرانی بود. در ادامه از رامینا برای کمپینهای تبلیغاتی برندهای معروف و بازی در چند موزیک ویدئو و حتی حضور در سینما دعوت شد. رامینا لیسانس روانشناسی عمومی دارد، اما عاشق فشن و طراحی است و البته برند اکسسوریهای خودش را هم دارد. او مدتی است به شهر استانبول مهاجرت کرده. خواننده مصاحبه اختصاصی او با مجله پُــل باشید تا درباره مسیر اینستگرامر شدن و مدل شدن او بیشتر بدانید.
از شروع مسیر اینستگرامر شدنتون بگید؟
تاریخ دقیقی که من اکانت اینستگرامم را ساختم اکتبر ۲۰۱۳ بود. یعنی حدود ۷ سال قبل. اما از همان ابتدا به عنوان یک اینستگرامر فعالیت جدی نداشتم و اتفاقاتی افتاد که در این مسیر فعالتر شدم. مهمترینش چاپ شدن عکس من در Atlas of beauty بود. یک پروژه جهانی که طی آن یک عکاس رومانیایی به کشورهای مختلف سفر میکرد و همانطور که از اسم پروژهاش میشود فهمید از چهرههای ساده و طبیعی که نمایانگر آن کشور و فرهنگ و شاخصههای زیباییش بود عکس میگرفت.
اولین بار چه زمانی حس کردید معروف شدهاید؟
فکر میکنم بعد از همین پروژه اطلس زیبایی بود که انتشارش خبرساز شد و عکس من به عنوان پرترهای که از ایران چاپ شده بود در خبرگزاریهای مختلف خارجی پخش شد و در موردش صحبت شد. این اولین اتفاقی بود که باعث شد تعداد مخاطبان من یک پله افزایش پیدا کنند.
بهترین و بدترین چیزهایی که اینستگرام دارد به نظر شما چیست؟
اینستگرام به همان میزان که قدرت ارتباطات را افزایش میدهد و قابلیتهای جدیدی در همه زمینهها در اختیار ما میگذارد، میتواند تنشها و اعصابخوردیها و اثرات مخرب خودش را هم داشته باشد. خیلی مواقع به زندگی بدون اینستگرام فکر میکنم و حتی مدتی به خاطر بسته شدن اینستگرامم به ناچار تجربهاش کردم؛ اما حداقل در حال حاضر به این نتیجه نرسیدم که از زندگیم حذفش کنم.
تصور کنید فردا بیدار میشوید و دیگر اینستگرامی وجود ندارد؛ چه کار میکنید؟
این موضوع را تجربه کردهام. وقتی این اتفاق افتاد متوجه شدم که میتوانم به جریان زندگی برگردم و به علایق دیگر خودم مثل طراحی بپردازم. بستگی دارد که کاربر عادی باشید یا در این پلتفورم حرفهای کار کنید. اینستگرام، یوتوب و… ممکن است برای خیلیها یک ابزار تفریحی یا سرگرمی باشد که بتوانند به راحتی کنارش بگذارند و جایش را با چیز دیگری پر کنند، اما یک عده مانند خود من از اینستگرام به عنوان فضای کاری استفاده میکنیم و حتی بیشتر از ساعات کاری استاندارد یک کارمند برای این پلتفورم زمان صرف میکنیم.
خندهدارترین خاطرهای که از فضای مجازی دارید چیست؟
بسیار اتفاق میافتد که بعضیها که میخواهند پستهای مرا برای دوستشان بفرستند و مطلب خالهزنکی در موردش بگویند، اشتباهی آن را برای خودم میفرستند. مثلاً یک بار شخصی عکس خودم را برایم دایرکت کرد و زیرش نوشته بود: اسوسن، جون حاجی دماغش عمل نیست؟ب یا مثلاً میپرسند: اچطور مدلینگ شیم؟ب که منظورشان همان مدل است. یا مثلاً اسم آهنگی که در فضای یک مرکز خرید پخش میشود را میپرسند.
اگر به عقب برگردید چه چیزی را در اینستگرامتان به اشتراک نمیگذارید؟
اساساً با سفر در زمان برای تغییر گذشته مشکل دارم. معتقدم هر اتفاقی که باید رخ میداده، رخ داده. تمام کارایی که کردم و اتفاقایی که افتاده ،چه خوب و چه بد، من را تبدیل کرده به آدمی که الان هستم و من از جایی که حالا در آن قرار دارم راضی هستم. ترجیح می دهم همه چیز همانطور بماند.
سالتتان در اینستگرام چیست؟
تعدادی آدم در دنیا این لطف و محبت را به من داشتهاند و من را فالو کردهاند و یک جامعه کوچیکی شکل گرفته است که هر چند مدیریتش با من است اما همه در آن حضور فعال دارند. حالا وظیفه من چیست؟ من باید تا جایی که توان دارم جواب اعتماد آنها را بدهم. انرژی، اطلاعات مفید، معرفیهای صادقانه و جریان مثبتی در پیجم داشته باشم و در حیطه تخصصی خودم هم که مد و فشن هست طوری فعالیت کنم که علاقهمندان به این حیطه لذت ببرند. این قدرت تاثیرگذاری میتواند نتیجه صداقت باشد که اگر خلافش ثابت شود به راحتی از بین میرود.
به نظرتان اصلیترین ویژگیهای ظاهری و باطنی برای اینستگرامر شدن چیست؟
محدودیت یا فیلتر خاصی وجود ندارد. اما اگر آماری نگاه کنیم شاید خلاقیت در داستانگویی و بلاگ کردن، جذابیت ظاهری، تخصص در حاشیهسازی یا داشتن یک تخصص عامه پسند میتواند مهمترین فاکتورهای موفقیت برای یک اینستگرامر باشد.
به عنوان یک مدل، فکر میکنید ظاهر خوب میتواند زندگی فرد را تغییر دهد؟
من معتقدم که ارزش آدمها وابسته به ظاهرشان نیست، اما از طرفی باور دارم که درون و بیرون آدم از هم تاثیر میپذیرند. هرچه درونمان زیباتر باشد، ظاهرمان هم آراستهتر میشود و هرچه به زیبایی ظاهریمان برسیم میتوانیم آرامش درونی و میزان رضایتمندی از خودمان را بالاتر ببریم.
مهمترین چیزی که از فالورها یاد گرفتید چه بود؟
واقعاً به دور از هر تملقی، فالوورها خیلی جاها به من کمک میکنند و خیلیها در موقعیتهای مختلف بسته به نیازی که من مطرح کردم یا خودشان حدس زدند از اطلاعاتشان و تخصصشان یا با قلب مهربانشان به من کمک کردند.
اپلیکیشن محبوبتان برای ادیت عکس چیست؟
معمولاً عکسها را ادیت شده از عکاس تحویل میگیرم؛ اما اگر خودم عکس بگیرم با Snapseed یا Lightroom ادیت میکنم.
چقدر چهره خودتان را ایرانی میدانید؟
شواهدی که وجود دارد و فیدبکهایی که در این مدت گرفتم به من میگویند که چهره من یک چهره کاملاً شرقی و ایرانی است. خارجیها هم در موقعیتهای مختلف بدون اینکه حتی من حرفی زده باشم یا ملیت من را بدانند خودشان در مورد ایرانی بودن من حدس میزنند که برایم جالب است.
پیشنهاد بازیگری داشتهاید؟
بعد از انتشار اطلس زیبایی و وایرال شدن عکسهایم، چندین پیشنهاد سینمایی داشتم مثل بازی در فیلم اعرق سردب آقای بیرقی و اسال دوم دانشکده منب آقای صدرعاملی. اوایل برایم خیلی جذاب بود اما بعدش که بیشتر با سختیها و حال و هوای سینما آشنا شدم حس کردم که علاقهام به حد کافی نیست و در زمینه مدلینگ و فشن انگیزه بیشتری برای فعالیت دارم.
لطفاً در مورد اکالکشن رامیناب برای ما بگویید.
من در مدلینگ به تدریج احساس کردم که یک خلا در بخش اکسسوری و حجاب استایل داریم و این شد که ایده طراحی توربان به سرم زد که خوشبختانه با استقبال خیلی زیادی مواجه شد. همیشه میگویم که ایده جدید راه خودش را پیدا میکند. میخواستم گسترشش بدهم اما بعداً به دلایلی متوقف شد و در ادامه به خاطر مسایل مربوط به مهاجرتم وقفه بیشتری افتاد. اما در اولین فرصت این مسیر را ادامه خواهم داد.
در مورد پروژه اایران منب هم برایمان بگویید.
پروژه ایران من یک پروژه کاملاً شخصی بود که به خاطر علاقه من به قومیتهای ایران و فرهنگ پوشش آنها شکل گرفت. جرقهاش دقیقاً بعد از اطلس زیبایی، در ذهن من خورد. گفتم حالا که ما این تنوع و قدمت زیاد را در بدنه فرهنگی کشورمان داریم که میتواند خودش را در قالب فرهنگ پوشش محلی نشان دهد، چرا هیچ مجموعه مدونی برای معرفی این پوششها و لباسها و داستانهایشان نداریم؟ برای همین قصد کردم که این لباسها را از گوشهگوشه ایران جمع آوری کنم، با آنها عکس بگیرم و بعدها آن را در قالب یک مجموعه مدون با توضیحاتش منتشر کنم.
مهمترین پروژه تبلیغاتی که انجام دادید چه بود؟
از نظر خودم همکاری با برند کِرِست به عنوان سفیر برند در ایران و همین طور برند پرسیل که در یک کمپین تبلیغاتی با آنها همکاری داشتم جزو مهمترینها بودند.
۳ تا از بهترین برندهای ایرانی که با آنها همکاری داشتید؟
میم اکسسوری، مجموعه آستین، سپید پارسا.
الان ۲6 ساله هستید، فکر میکنید ۱۰ سال بعد در ۳6 سالگی چه اتفاقاتی افتاده باشد؟
علاقه زیادی دارم که برند و کالکشن شخصی خودم را در زمینههای مشخصی که در ذهنم دارم گسترش بدهم و فکر میکنم تا آن موقع کاملاً به بلوغ رسیده باشد. خیلی دوست دارم که به طور موازی تحصیلات تکمیلی خودم را در رشته Creative fashion design ادامه دهم. پروژه ایران من را به نتیجه برسانم و احتمالاً تا آن موقع فرزندانی دارم که مهمترین دغدغهام تربیت آنهاست.
به عنوان مدل در موزیک ویدئویی بازی کردهاید؟
بله؛ ولی نه به صورت مستمر. از بین پیشنهادهایی که شد چند موردی که خیلی دوست داشتم را بازی کردم. مثل موزیک ویدئوی آقای حامد نیکپی، حمید صفت و روسریآبی از علی زندوکیل.
چطور با همسرتان آشنا شدید؟
علی یک بار به من مسیج داد و پرسید که آیا حاضرم در موزیک ویدئویی بازی کنم یا خیر؟ یک سری توضیحات دیگری هم نوشته بود. من هم چون نمیشناختمش و از این پیشنهادها هم خیلی زیاد برایم میآمد، بدون اینکه پیام را کامل بخوانم گفتم نه! مدتی بعد دیدم یک موزیک ویدئوی زیبا در حال وایرال شدن است و همه از آن تعریف میکنند. بعد دیدم خواننده همانی است که به من مسیج داده بود. بعد دوباره پیام را باز کردم و دیدم بله خودش است. برای اینکه جواب سربالایم را جبران کنم پیام دادم که ویدئو را ساختید؟ و علی هم گفت بله. بعد هم ارتباطی بین ما شکل گرفت و ادامهدار شد. آن موقع علی ایران نبود. به ایران برگشت و یک روز همدیگر را دیدیم و به قول عربها فوقع ما وقع.
ازدواج چه چیزی در وجودتان را تغییر داد؟
تفکرم درباره عشق.
دوست داشتنیترین چیز در مورد علی چیست؟
صبر زیاد و درک بسیار بالا.
از استوریهایتان مشخص است که به آشپزی علاقه دارید، غذای مخصوص شما چیست؟
آشپزی در خانواده مادری من یک مسئله حیثیتی و حیاتی است؛ به طوری که مادر و خالههایم هرکدام رسپیهای مخصوص خودشان را دارند که مثل فرمول کوکاکولا مخفی است. در همچین فضایی، ناخواسته آدم به آشپزی علاقهمند میشود. باید اعتراف کنم که خیلی آشپزی نمیکنم چون واقعاً وقت زیادی میبرد؛ اما تهچین مرغ را خوب میپزم.
۵ لوازم آرایشی که همیشه همراهتان دارید؟
کانسیلر، ژل ابرو، ریمل، خط چشم، رژگونه.
بهترین توصیه زیبایی رامینا چیست؟
استفاده خیلی کم از کرم پودر و انجام پاکسازی پوست به صورت ماهانه.
قد و وزن شما چقدر است؟ هیچ وقت حس اضافه وزن داشتید؟
قدم 168 سانتیمتر و وزنم 58 کیلوگرم. بله ۸ ماه تحرک زیادی نداشتم و الان دوست دارم که چندکیلو وزن کم کنم و در رژیم هستم.
شعار همیشگی رامینا چیست؟
هیچوقت ناامید نشو و با قدرت رو به جلو حرکت کن.
لطفاً شیراز را برای هموطنهایی که نمیتوانند به ایران بیایند توصیف کنید.
به قول حافظ خوشا شیراز و وصف بیمثالش. شیرازیها معمولاً علاقه خیلی زیادی به شهرشان دارند؛ اما من بین شیرازیها یک شیراز دوستِ افراطی به حساب میآیم. از آب و هوای دلنشینش، مردم خونگرم و شوخ و شنگش، آفتاب جنگش، حافظ و سعدی صاحب سخنش و بوی بهار نارنجش و هزار تا چیز دیگرش که حسابی برای هرکسی که به آنجا برود، دلبری میکند. برایم خیلی جالب است که از هر کسی که پرسیدم اگر بخواهی به یک شهر در ایران مهاجرت کنی چه شهری است میگوید شیراز.
اصلیترین دلیلتان برای مهاجرت چه بود؟
اصلیترین دلیل، شاید امکان ادامه تحصیل و فعالیت در رشته و زمینهای که دوست دارم بود. اما دلیلهای جانبی دیگری هم داشت. به هر حال آدمها یک بار زندگی میکنند و حیف است که دنیا را نبینند و تجربه نکنند. مخصوصاً برای من که همیشه در حال مهاجرت بودهام. آب هم اگر یک جا بماند میگندد.
سختترین بخش مهاجرت برایتان چه بود؟
مهاجرت نه برای من، بلکه برای همه آدمها به اعتراف خودشان، سراسر سختی و مشکلات است. از دلتنگی زیاد خانواده و دوستان گرفته تا رها کردن دلبستگیها و دلخوشیها و عادتهای چندین سالهات، دور شدن از خاکت و هم زبانهایت، عادت کردن به فرهنگهای جدید، آدمهای جدید، زبانهای جدید، تطبیق دادن خودت با ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جدید و احساس غریبه و بیگانه بودن و هزار تا چیز دیگر. اما خب همه اینها دلیل نمیشود که آدمها خواستههایشان را رها کنند و از خیر این تجربه ماجراجویانه بگذرند.
چه توصیــهای به کســانی که میخواهنــد مهاجــرت کنند اما ســر دو راهــی هستند دارید؟
این شاید مهمترین و شخصیترین تصمیم هر فرد در زندگیاش باشد. بنابراین هر توصیهای برای من مسئولیت دارد. خیلیها دلایل شخصی زیادی برای ماندن دارند و خیلیها برعکس. خودم همیشه در دوراهیهای زندگیم برای اینکه بتوانم تصمیم درست را بگیرم این سوال را از خودم میپرسم: اگه نمیترسیدی چه کار میکردی؟ جوابی که به این سوال میدهم تعیین میکند که برای من چه تصمیمی درستتر است.
نظرتان در مورد شهر استانبول چیست؟
استانبول هرچند ممکن است مقصد نهایی من برای مهاجرت نباشد، اما زیباییها و خوبیهای زیادی دارد. در این شهر آدمهای مختلف با ظاهر و عقاید مختلف در کمال آرامش در کنار هم زندگی میکنند. ارتباط مردم با حیوانات خیلی دوستانه و مثالزدنی است. آبوهوای عالی دارد. شهر خیلی زیبا و دیدنی و چشمنواز است. مردم خونگرم هستند و حس غربت کمتری هم نسبت به جاهای دیگر دارد.
چه توصیهای به مخاطبان پُـل و فالورهایتان دارید؟
توصیه من برای دخترهای هم سنوسال خودم و بقیه مخاطبان مجله پل این است که سعی نکنید مثل کسی باشید و سراغ یک زندگی روتین و معمولی نروید. از تجربه کردن اتفاقات تازه و حتی سختی کشیدن نترسید. داستان زندگی خودتان را خلق کنید، نگذارید تکرار زندگی بقیه شوید و در قالبهای از پیش تعریف شده نروید. خودتان باشید.
نظر شما در مورد مجله پُـل چیست؟
صادقانه بگویم آشنایی زیادی با پُل نداشتم ولی از دور کلیاتش را دنبال میکردم. اما از اولین لحظهای که برای این مصاحبه با من تماس گرفته شد، فهمیدم با چه گروه حرفهای، متخصص و دغدغهمندی طرف هستم. کار شما عالی است و امیدوارم که در مسیرتان موفقتر از قبل باشید.